کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاییر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معاییر
/ma'āyir/
معنی
= معیار
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. معیارها، ملاکها
۲. عیارها، اندازهها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاییر
واژگان مترادف و متضاد
۱. معیارها، ملاکها ۲. عیارها، اندازهها
-
معاییر
لغتنامه دهخدا
معاییر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ معیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : می خواست تا بر معاییر اشعار عرب و عجم ... واقف شود. (المعجم چ مدرس رضوی ص 3). و رجوع به معیار شود.
-
معاییر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِعیار] [قدیمی] ma'āyir = معیار
-
جستوجو در متن
-
معیار
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) مقیاس و آلت سنجش ، سنگ محک و ترازو برای سنجش زر. ج . معاییر.
-
حفاف
لغتنامه دهخدا
حفاف . [ ] (اِخ ) خفاف یاحماق . نام شاعری است . رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 311 شود.
-
بزرجمهر قسیمی
لغتنامه دهخدا
بزرجمهر قسیمی . [ ب ُ زُ م ِ رِ ق َ ] (اِخ ) از عروضیان و ادیبان عجم . رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 135 شود.
-
غزل ارسلان
لغتنامه دهخدا
غزل ارسلان . [ غ ِ زِ اَ س َ ] (اِخ ) قزل ارسلان . رجوع به همین نام شود : نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب غزل ارسلان دهد.ظهیر (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 274).
-
ربع
لغتنامه دهخدا
ربع. [رَ ] (ع مص ) چهاریک ِ مال ستدن . || (اصطلاح عروض ) آن است که فاعلاتن را صلم کنند (که سبب را بیندازند و وتد را قطع کنند) آنگاه آن را مخبون گردانندفَعَل بماند. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ).
-
ری
لغتنامه دهخدا
ری . (اِ) نام دیگر حرف راء. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 222). را. راء. حرف بعد از «ذ» و پیش از «ز». حرف «ر». (از یادداشت مؤلف ) : نباید که «را» چون نون باشد و یا نون به ری ماند [ در خط ] . (نوروزنامه ). رجوع به «ر» شود.
-
قوافی
لغتنامه دهخدا
قوافی . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قافیة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پس آوندها و قافیه ها. (ناظم الاطباء). رجوع به قافیه و المعجم فی معاییر اشعار العجم چ دانشگاه ص 24 شود.
-
حرف تفضیل
لغتنامه دهخدا
حرف تفضیل . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: تاء و راء است که در اواخر صفات معنی ترجیح و تفضیل دهد، چنانکه عالم ترو توانگرتر. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 167).
-
حرف رابطه
لغتنامه دهخدا
حرف رابطه . [ ح َ ف ِ ب ِ طَ / طِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) حرف اثبات . شمس قیس گوید: و آن کلمه ٔ «است » باشد که در اواخر کلمات فایده ٔ اثبات صفت کند در موصوف ، و ربط صفات کند به موصوف ، چنانکه فلان کس آمده است و نشسته است . و از اختصاصات لغت پارسی اس...
-
حرف ضمیر
لغتنامه دهخدا
حرف ضمیر. [ ح َ ف ِ ض َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: یاء و دال است که در آخر کلمه فایده ٔ ضمیر جماعت حاضران دهد، چنانکه می آیید و میروید و ربط را نیز باشد، چنانکه عالمید و توانگرید. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 165). و رجوع به «ید» شود....
-
عشقیات
لغتنامه دهخدا
عشقیات . [ ع ِ قی یا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ عشقیة، مؤنث عشقی . (از فرهنگ فارسی معین ). آنچه به عشق بستگی و انتساب و تعلق دارد : تاهر وصف که خواهند از فنون عشقیات و انواع تشوّقات تقدیم کنند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 385).