کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاندت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معاندت
/mo'ānedat/
معنی
۱. با هم ستیزه کردن؛ عناد کردن.
۲. دوری جستن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دشمنی، ستیز، ستیزهجویی، عناد، گردنکشی، مخالفت، معانده
۲. ستیزیدن، عنادورزیدن، ستیزهجویی کردن
برابر فارسی
دشمن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاندت
واژگان مترادف و متضاد
۱. دشمنی، ستیز، ستیزهجویی، عناد، گردنکشی، مخالفت، معانده ۲. ستیزیدن، عنادورزیدن، ستیزهجویی کردن
-
معاندت
فرهنگ واژههای سره
دشمن
-
معاندت
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ دَ) [ ع . معاندة ] (مص ل .) مخالفت کردن ، دشمنی کردن .
-
معاندت
لغتنامه دهخدا
معاندت . [ م ُ ن َ / ن ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) تمرد و سرکشی و مخالفت و عداوت و دشمنی . (ناظم الاطباء). ستیزه . ستیهندگی . عناد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از جهت الزام حجت و اقامت بینت به رفق و مدارا دعوت فرمود و به اظهار آیات مثال داد تا معاندت و ت...
-
معاندت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معانَدة] [قدیمی] mo'ānedat ۱. با هم ستیزه کردن؛ عناد کردن.۲. دوری جستن.
-
واژههای همآوا
-
معاندة
لغتنامه دهخدا
معاندة. [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) با کسی بستیهیدن . عناد. (المصادر زوزنی ). ستیهیدن و معارضه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). معارضه کردن به خلاف و عصیان . (از اقرب الموارد). و رجوع به معاندت شود. || همدیگر جدا گردیدن و کرانه گزیدن . ...
-
جستوجو در متن
-
stubbornness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استبداد، معاندت
-
ضدیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلاف، تضاد، تناقض، مباینت، مخالفت، مغایرت ۲. خصومت، دشمنی، عناد، معاندت، ناسازگاری، نقاضت ≠ موافقت، مرافقت
-
مکابدت
واژگان مترادف و متضاد
۱. سختی، دشواری، زحمت ۲. دشمنی، معاندت ۳. رنجکشیدن، سختی دیدن، زحمت دیدن ۴. ستیز کردن، ستیهیدن
-
معانده
لغتنامه دهخدا
معانده . [ م ُ ن َ دَ / ن ِ دِ ] (از ع ، اِمص ) ستیهیدن با کسی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معاندة و معاندت شود.
-
مخالفت
واژگان مترادف و متضاد
اختلاف، اعراض، خصومت، خطاب، دشمنی، ستیزه، سرزنش، سرکشی، ضدیت، طغیان، عتاب، عداوت، عصیان، عناد، معاندت، نافرمانی، نقاضت ≠ موافقت
-
فجار
لغتنامه دهخدا
فجار. [ ف ُج ْ جا ] (ع ص ، اِ) ج ِ فاجر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بدکاران : تا معاندت فجار و تمرد کفار ظاهر گشت . (کلیله و دمنه ).
-
منابذت
لغتنامه دهخدا
منابذت . [ م ُ ب َ / ب ِ ذَ ] (از ع ، اِمص ) مخالفت و جدایی کردن از کینه و دشمنی . منابذة : بحمداﷲ تعالی کفر و بدعت و شرک ... و معاندت و منابذت ... همیشه نگونسار و مضمحل ... بوده است . (کتاب النقض ص 469). رجوع به منابذة شود.