کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معان
/ma'ān/
معنی
منزل؛ جایگاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معان
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جایگاه ، جای باش ، منزل .
-
معان
لغتنامه دهخدا
معان . [ م َ ] (اِخ ) منزلی است مر حاجیان شام را. (منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آخر بلاد شام به سوی حجاز نزدیک عقبه ٔ صوان . (ابن بطوطه ، یادداشت به خطمرحوم دهخدا). شهری است در طرف بادیةالشام روبروی حجاز از نواحی بلقاء و اکنون وی...
-
معان
لغتنامه دهخدا
معان . [ م َ ] (ع اِ) جایگاه . (دهار). جای باش . (منتهی الارب ). جای باش و منزل . (ناظم الاطباء). محل . مکان . جای . جایگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قومی همه «جامعان » معنی دلشان همه جا «معان » معنی .(مقدمه ٔ لباب الالباب چ نفیسی ص 8).
-
معان
لغتنامه دهخدا
معان . [ م ُ ] (ع ص ) اعانت کرده شده و یاری شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : جهان و تأیید باد، ترا مشیر و مشارسپهر و اقبال باد، ترا معین و معان . مسعودسعد.و رجوع به اعانة شود.
-
معان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] ma'ān منزل؛ جایگاه.
-
واژههای همآوا
-
مئان
لغتنامه دهخدا
مئان . [ م ِ ] (ع مص ) با اندیشه کاری کردن . مُمائَنَة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ممائنة شود.
-
مائن
لغتنامه دهخدا
مائن . [ ءِ ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). کاذب . دروغزن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مؤنت کشنده و بار کشنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سورتهای قرآن که هریک کمابیش صد آیت است چون یونس و هود و یوسف و بنی اسرائیل...
-
جستوجو در متن
-
صلمونه
لغتنامه دهخدا
صلمونه . [ ] (اِخ ) (سایه دار) یکی از منازل بنی اسرائیل است در دشت (سفر اعداد 33:41 و 42) که در شرقی ادوم بوده و بگمان یلمر و رومر صلمونه همان معان است و دیگران آنرا وادی الاثم دانسته اند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َدْ ی َ ] (اِخ ) (بنو...) بنومدین بن ابراهیم ، قومی از عرب بادیه ، و این قوم را شعوب و قبایل بسیار بود و به دیار عاد و ارض معان از اطراف شام متصل به حجاز اززمین قوم لوط منازل داشته اند و شعیب بر آنان مبعوث شد و ایمان نیاوردند و هلاک شدند. ...
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َدْ ی َ ] (اِخ )جد قبیله ای است که ابراهیم خلیل از آن است ، گویا قبل از موسی کلیم اﷲ می زیسته و بلده ٔ مدین در ساحل بحر قلزم به فرزندان او منسوب است . قلقشندی دیار آنان راسرزمین عاد و ارض معان بین شام و حجاز نوشته است . رجوع به الاعلام زرک...
-
ارینی
لغتنامه دهخدا
ارینی . [ ] (اِخ ) (هیکل ...) ابن ابی اصیبعه در ذیل ترجمه ٔ جالینوس از قول او نقل کند: ففی هذا الزمان جمعت کل ما جمعته من المعلمین و ماکنت استنبطته و فحصت عن اشیاء کثیرة و وضعت کتباً کثیرة لأروض بها نفسی فی معان کثیرة من الطب والفلسفة احترق اکثرها ف...
-
جبلة
لغتنامه دهخدا
جبلة. [ ج َ ب َل َ ] (اِخ ) ابن حارث بن ثعلبةبن عمرو. چهارم از ملوک غسانیان است که مدت ده سال حکومت کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 262). در مجمل التواریخ جبلةبن الحرث ضبط شده . زرکلی آرد: جبلةبن حارث بن ثعلبةبن عمرو غسانی . از پادشاهان غسانی عصر جا...
-
ابوالحسن سیاح
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن سیاح . [ اَ بُل ْ ح َ س َن ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) علی بن ابی بکربن علی رحاله هروی الاصل موصلی المولد. نزیل حلب . گویند او همه ٔ روی زمین بگشت و جمله ٔ خشکیها و دریاها و کوهها و دشتها که پای آدمی بدان تواند رسیدن بپیمود. و وی را شیمت بر آن بود ...