کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معالج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معالج
/mo'ālej/
معنی
علاجکننده؛ درمانکننده؛ چارهکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
درمانگر، درمانکننده، علاجکننده، مداواگر
دیکشنری
curative, curer
-
جستوجوی دقیق
-
معالج
واژگان مترادف و متضاد
درمانگر، درمانکننده، علاجکننده، مداواگر
-
معالج
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) علاج کننده ، چاره - کننده .
-
معالج
لغتنامه دهخدا
معالج . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) علاج کرده شده . (آنندراج ). || چاره شده و تیمارشده . || آماده گشته . || طبخ شده . (ناظم الاطباء).
-
معالج
لغتنامه دهخدا
معالج . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) علاج کننده . (آنندراج ). آن که دوا می کند. طبیب . پزشک . (ناظم الاطباء). درمان کننده . آسی . بچشک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مداواکننده اعم از مداواکننده ٔ مجروح یا بیمار یا چهار پا. (از ذیل اقرب الموارد) : جسم راطبیبان...
-
معالج
دیکشنری عربی به فارسی
عمل کننده , تکميل کننده , تمام کننده , متخصص درمان شناسي , درمان شناس
-
معالج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mo'ālej علاجکننده؛ درمانکننده؛ چارهکننده.
-
معالج
دیکشنری فارسی به عربی
علاجي
-
واژههای مشابه
-
medical practitioner
پزشک معالج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] پزشکی که تشخیص و مراقبت و درمان بیماران را بر عهده دارد
-
معالج دقيق
دیکشنری عربی به فارسی
ريز پردازنده
-
جستوجو در متن
-
تکمیل کننده
دیکشنری فارسی به عربی
معالج
-
تمام کننده
دیکشنری فارسی به عربی
معالج
-
متخصص درمان شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
معالج
-
درمان شناس
دیکشنری فارسی به عربی
معالج