کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معاف کردن
معنی
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) گذشت کردن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. بخشودن، عفو کردن، معاف داشتن
۲. برکنارداشتن، معاف داشتن
دیکشنری
acquit, exempt, remit, spare
-
جستوجوی دقیق
-
معاف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بخشودن، عفو کردن، معاف داشتن ۲. برکنارداشتن، معاف داشتن
-
معاف کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) گذشت کردن .
-
معاف کردن
لغتنامه دهخدا
معاف کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عفو کردن و بخشیدن . معاف فرمودن . (ناظم الاطباء). معاف داشتن : بخت النصر گفته بود که هیچ کس را معاف نخواهم کرد. (قصص الانبیاء ص 180). حضرت ملک الملوک معاصی آن طایفه را معفو گرداند و از عتب و عتاب معاف کند. (منشآت...
-
معاف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اطرد , ختم , عذر , مسوولية , معفي , وزع
-
واژههای مشابه
-
معاف شدن
لغتنامه دهخدا
معاف شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بخشوده شدن . مورد عفو واقع شدن .
-
معاف گاه
لغتنامه دهخدا
معاف گاه . [ م ُ ] (اِ مرکب ) جای آزادی و جای مقدس و پناهگاه . (ناظم الاطباء).
-
معاف نامه
لغتنامه دهخدا
معاف نامه . [ م ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) برات آزادی و آزادنامه و سندی که داده می شود برای معافی از باج و خراج . (ناظم الاطباء).
-
معاف شدنی
دیکشنری فارسی به عربی
معذور
-
معاف کرد از
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَأ مِن
-
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
بري
-
جستوجو در متن
-
معفي
دیکشنری عربی به فارسی
معاف , ازاد , مستثني , معاف کردن
-
exempt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معافیت، معاف کردن، معاف، عاری، ازاد
-
dismissing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخراج، منفصل کردن، مرخص کردن، معزول کردن، روانه کردن، معاف کردن، خارج کردن، عزل کردن