کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاش کردن
لغتنامه دهخدا
معاش کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگی کردن : دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد. حافظ.روزی ما را به ما نوشته قضابه پاکی نظر خویش می کنیم معاش .میرزا جلال اسیر (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
نیک معاش
لغتنامه دهخدا
نیک معاش . [ م َ ] (ص مرکب ) خوش گذران و آنکه به عیش و عشرت زندگانی می کند. (ناظم الاطباء). || آنکه زندگانی مرفه دارد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
امرار معاش
فرهنگ واژههای سره
گذران زندگ
-
عقل معاش
لغتنامه دهخدا
عقل معاش . [ ع َ ل ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قوه ٔ تدبیر زندگانی . (فرهنگ فارسی معین ) : دام دیوانگی فروکرده تا بدام اوفتاده عقل معاش .عطار.
-
معاش دار
لغتنامه دهخدا
معاش دار. [ م َ ] (نف مرکب ) کسی که دارای معاشی باشد که کفاف زندگانی وی راکند. || مالک و خداوند. (ناظم الاطباء).
-
بی معاش
لغتنامه دهخدا
بی معاش . [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + معاش ) بدون توشه و زاد. بدون وسیله ٔ اعاشه . بدون گذران : اهل و عیالش را بی معاش و معطل نگذارد. (گلستان ). و رجوع به معاش شود.
-
تنگ معاش
لغتنامه دهخدا
تنگ معاش . [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) مفلس و فقیر و بینوا. (ناظم الاطباء). تنگ زیست . (مجموعه ٔ مترادفات ). تنگدست . (از آنندراج ). تنگ عیش . تنگ روزی . تنگ بخت : به بخل وعده تراش و قناعت عیاش به صدق تنگ معاش و خوشامد جرار. عرفی (از آنندراج ).رجوع به تنگ ...
-
وسیله معاش
دیکشنری فارسی به عربی
اعالة
-
مدد معاش
دیکشنری فارسی به عربی
علاوة
-
دارای عقل معاش
دیکشنری فارسی به عربی
حذر
-
عقل و معاش
فرهنگ گنجواژه
توان معاش.
-
رِزق و معاش
فرهنگ گنجواژه
روزی.
-
معاش و معاد
فرهنگ گنجواژه
دنیا و آخرت.
-
معاش و معاد
فرهنگ گنجواژه
دنیا و آخرت.