کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معاشر
/ma'āšer/
معنی
= معشر
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آمیزگار، جلیس، دوست، همسخن، محشور، مصاحب، همصحبت، همنشین، یار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاشر
واژگان مترادف و متضاد
آمیزگار، جلیس، دوست، همسخن، محشور، مصاحب، همصحبت، همنشین، یار
-
معاشر
فرهنگ فارسی معین
(مُ ش ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) با کسی زندگی کننده . 2 - (ص .) همدم ، یار، هم نشین .
-
معاشر
لغتنامه دهخدا
معاشر. [ م َ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ مَعْشَر. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گروههای دوستان و به معنی مطلق گروه نیز آمده و این جمعمعشر است . (آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به معشر شود.
-
معاشر
لغتنامه دهخدا
معاشر. [ م ُ ش ِ ] (ع ص ) با کسی زندگانی کننده یعنی هم صحبت و رفیق . (آنندراج ) (غیاث ).یار و رفیق و دوست و همدم و دوست مصاحب و هم سفره و هم خوراک . ج ، معاشران . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی از معاشرت . آنکه آمیزش و خلطه و رفت و آمد با کسی دارد. خوش زی...
-
معاشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ معشر] [قدیمی] ma'āšer = معشر
-
معاشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mo'āšer دوست و همدم؛ همصحبت؛ همنشین.
-
واژههای مشابه
-
معاشر شدن
واژگان مترادف و متضاد
همنشینشدن، همصحبت شدن، معاشرت کردن
-
مصاحب و معاشر
فرهنگ گنجواژه
همصحبت.
-
جستوجو در متن
-
مخالط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moxālet آمیزنده؛ معاشر.
-
آمیزگار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) معاشر.
-
خوش مشرب
لهجه و گویش تهرانی
معاشر خوب
-
عشیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: ašir) (عربی) خویش نزدیک ؛ معاشِر .
-
همنشست
واژگان مترادف و متضاد
جلیس، مصاحب، معاشر، همنشین