کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاریف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معاریف
مترادف و متضاد
اشراف، اعیان، بزرگان، رجال، سرشناسان، مشاهیر، نجبا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاریف
واژگان مترادف و متضاد
اشراف، اعیان، بزرگان، رجال، سرشناسان، مشاهیر، نجبا
-
معاریف
لغتنامه دهخدا
معاریف . [ م َ ] (از ع ، اِ) رجوع به معارف شود.
-
جستوجو در متن
-
اعیان
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغنیا، ثروتمندان، دولتمندان ۲. اشراف، معاریف، نجبا، نخبگان ۳. اموالغیرمنقول، زمین
-
ذوالنابین
لغتنامه دهخدا
ذوالنابین . [ ذُن ْ نا ب َ ] (اِخ ) العبدی . مردی از معاریف قبیله ٔ عبدالقیس . (المرصع).
-
مستسلم
لغتنامه دهخدا
مستسلم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (اِخ ) ابوسعید واسطی ثقفی . از معاریف زهاد است . و رجوع به ابوسعید واسطی شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) واسطی ثقفی . موسوم به مستسلم یا مستلم . یکی از معاریف زهّاد است .
-
تاج المراکشی
لغتنامه دهخدا
تاج المراکشی . [ جُل ْ م َ ک ُ ] (اِخ ) از معاریف دوران خلافت الحاکم بامراﷲالعباس متوفی بسال 753هَ . ق . (تاریخ خلفا ص 302).
-
کارت رایت
لغتنامه دهخدا
کارت رایت . (اِخ ) از معاریف مؤلفین اروپائی معاصر صفویه . (تاریخ ادبیات ایران پروفسور براون ، ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 7).
-
داودخان
لغتنامه دهخدا
داودخان . [ وو ] (اِخ ) (میرزا...) از معاریف سیرجان کرمان در اواخر دوره ٔ قاجاریه است . رجوع به تاریخ وزیری چ باستانی پاریزی ص 422 و487 شود.
-
تاج الیمنی
لغتنامه دهخدا
تاج الیمنی . [ جُل ْ ی َ م َ ] (اِخ ) نام او عبدالباقی از معاریف است . وی در ایام خلافت الحاکم بامراﷲ (741 - 753 هَ . ق .) وفات یافت . (تاریخ خلفا ص 332).
-
باشازاده
لغتنامه دهخدا
باشازاده . [ دَ] (اِخ ) از ادبا و معاریف مصر که در رجب سال 1023 هَ . ق . درگذشت . از نوشته های او مکاتیبی است که به قاضی محمد دراز المکی و شیخ عبدالرحمن مرشدی نوشته و باقی مانده است . رجوع به سلافةالعصر ص 419 و 420 شود.
-
پوزیپ پوس
لغتنامه دهخدا
پوزیپ پوس .(اِخ ) از معاریف یونان بعهد اسکندر که جلای وطن کرده و طرفدار ایران شده بود و در جنگ اسکندر با داریوش سوم اسیر مقدونیان گشت . (ایران باستان ج 2 ص 1322).
-
بینوا
لغتنامه دهخدا
بینوا. [ ن َ ] (اِخ ) داود فرزند میرزا مهدی حسینی طوسی اصفهانی . بگفته ٔ هدایت درمجمع الفصحاء از مشاهیر فضلا و معاریف اعاظم علما بوده است و شعر میسروده . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 82).
-
علی قنا واسطی
لغتنامه دهخدا
علی قنا واسطی . [ ع َ ی ِ ق َ س ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمدبن دواس القنا الواسطی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن واسطی . از معاریف علمای نجوم . رجوع به ابوالحسن (علی بن احمدبن ...) و تاریخ الحکماء قفطی ص 40 شود.