کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معاذیر
/ma'āzir/
معنی
= معذار
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. عذرها، پوزشها
۲. بهانهها، دستاویزها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاذیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. عذرها، پوزشها ۲. بهانهها، دستاویزها
-
معاذیر
فرهنگ فارسی معین
(مَ ذِ) [ ع . ] (اِ.) ج . معذار.
-
معاذیر
لغتنامه دهخدا
معاذیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِعذار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معذار به معنی حجت و برهان . (آنندراج ). عذرها. (ترجمان القرآن ). پوزشها و بهانه ها. (ناظم الاطباء) : ولوالقی معاذیره . (قرآن 15/75). آنگاه دو فضیلت فراهم آید اول اعت...
-
معاذیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ معذار] [قدیمی] ma'āzir = معذار
-
جستوجو در متن
-
معذار
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) حجت ، برهان . ج . معاذیر.
-
معذار
لغتنامه دهخدا
معذار. [ م ِ ] (ع اِ) پرده . || حجت و برهان . ج ، معاذیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تمسک جستن
لغتنامه دهخدا
تمسک جستن . [ ت َ م َس ْ س ُ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دست آویز جستن : او به معاذیر زورو اقاویل غرور تمسک جست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 317). رجوع به تمسک و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
مَعَاذِيرَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پوشش ها - عذر ها (کلمه معاذير جمع معذار است ، و معذار به معناي ستر و پوشش است ، و معناي عبارت "بَلِ ﭐلْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ "اين است که انسان خودش را خوب ميشناسد ، هر چند که براي نهان کردن نفس خود پردهها بين...
-
کیفیات
لغتنامه دهخدا
کیفیات . [ ک َ / ک ِ فی یا ] (از ع ، اِ) ج ِ کیفیت . چگونگیها. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیفیت شود.- کیفیات اربعه ؛ حرارت و برودت و رطوبت و یبوست باشد، و آن را کیفیات اولی نیز گویند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیفیات استعدادی . رجوع به کیف...
-
مکذوب
لغتنامه دهخدا
مکذوب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دروغ . مکذوبة. (منتهی الارب )(آنندراج ). دروغ . و فی قوله تعالی «وعد غیر مکذوب » وجهان ، اما المراد غیر مکذوب فیه او هو مصدر کالمجلود و المعقول . (ناظم الاطباء). دروغ . ج ، مکاذیب . (از اقرب الموارد) : بدان معاذیر مکذوب و ا...
-
تکاسل
لغتنامه دهخدا
تکاسل . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) کاهلی نمودن بی کاهلی . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). خود را کاهل و سست نمودن . (غیاث اللغات ). خود را کاهل نمودن . (آنندراج ) : معاذیر نامقبول در میان نهاد وراه تقاعد و تکاسل پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341)....
-
نامقبول
لغتنامه دهخدا
نامقبول . [ م َ ] (ص مرکب ) مردود. ردشده . قبول ناشده . ناپذیرفته . غیرقابل قبول : دروغ به راست ماننده به که راست به دروغ ماننده که آن دروغ مقبول بود و آن راست نامقبول . (منتخب قابوسنامه ص 44). پس از راست گفتن نامقبول پرهیز کن . (منتخب قابوسنامه ص 44...
-
تصامم
لغتنامه دهخدا
تصامم . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) خویشتن را کر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تصام فلان عن الحدیث ؛ اری من نفسه انه اصم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و عبداﷲ بن عزیز راه تغافل و تصامم از آن معاذیر و اعراض از مضمون آ...
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اطروش . حسن بن علی بن حسن بن عمر الاشرف بن علی بن الحسین علیهماالسلام . از ائمه ٔ زیدیّة. جد مادری سیدمرتضی و رضی . وی در خدمت محمدبن زید بود و در واقعه ٔ او ضربتی بر سر وی خورد و کر شد و از اینجهت به اطروش اشتها...