کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مظفر خوارزمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مظفر کرمانی
لغتنامه دهخدا
مظفر کرمانی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ ک ِ] (اِخ ) میرزامحمد تقی پسر میرزا کاظم طبیب بود و در علوم عقلی و نقلی مرتبه ٔ عالی یافته به صحبت مشایخ عهد رغبت نموده و به مواظبت ذکر و فکر و تخلیه و تجلیه و تزکیه و تصفیه به مقامات بلند رسید. در نظم و نثر تحقیقات ک...
-
مظفر هروی
لغتنامه دهخدا
مظفر هروی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ هَِ رَ ] (اِخ ) از شعرای معاصر سلمان ساوجی و متوفی به سال 728 هَ . ق . است . هدایت آرد: از معاصرین ملک معزالدین کرت و از ارباب سلوک و تجرید بوده در زمان خود به شاعری شهرت تمام کرده و از اشعارش جزاین تغزل ندیده ام که به ...
-
بدرالدین مظفر
لغتنامه دهخدا
بدرالدین مظفر. [ ب َ رُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن القاضی بعلبکی دمشقی . از مشاهیر اطبای قرن هفتم هجری بود و در فنون دیگر نیز دست داشت . وفاتش بعد از نیمه ٔ دوم قرن هفتم است . کتابهایی در طب دارد. و رجوع به عیون الانباء فی طبقات الاطباء و قا...
-
حسن مظفر
لغتنامه دهخدا
حسن مظفر. [ ح َس َ ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به مظفر نجفی شود.
-
حافظ مظفر
لغتنامه دهخدا
حافظ مظفر. [ ف ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) قمی . یکی از مطربان و نغمه سرایان عهدشاه عباس . (ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران ج 4 ص 88).
-
شاه شرف الدین مظفر
لغتنامه دهخدا
شاه شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) پسرمهتر امیر مبازرالدین محمد از آل مظفر است . درسال 725 هَ . ق . بدنیا آمده و در عهد پدر به سال 754 درگذشته است . (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 72) (حافظ شیرین سخن ص 233). و رجوع به مظفربن مبارزالدی...
-
شرف الدین مظفر
لغتنامه دهخدا
شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن منصوربن حاجی . از خواف خراسان . از پادشاهان آل مظفر متوفای 713 هَ . ق . اتابک یوسف شاه بن علاءالدین او را تربیت کرد و میبد و ندوشن و بخشی از قهستان یزد را بدو واگذار نمود. شرف الدین معاص...
-
مظفر حسین میرزا
لغتنامه دهخدا
مظفر حسین میرزا. [ م ُ ظَف ْ ف َ ح ُ س َ ] (اِخ ) از شعرای معاصر شاه صفی و فرزند سنجر میرزا که از مادر به شاه طهماسب واز پدر به شاه نعمت اﷲ ولی میرسد. او و پدرش را به سعایت بدگویان به امر شاه صفی کور می کنند. از اوست :دل مرغ چمن از غنچه ٔ تصویر نگشای...
-
ابوحاتم مظفر اسفزاری
لغتنامه دهخدا
ابوحاتم مظفر اسفزاری . [ اَ ت ِ م ُ ظَف ْ ف َ رِ اَ / اِ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) یا اسفراینی . یکی از علمای ریاضی و مَهَره ٔ فنون فلسفه . معاصر حکیم عمر خیام نیشابوری و معارض و مناظر اوست . او را در هیئت و جر اثقال ید طولی بود و در انواع علوم ریاضی و آثار...
-
جستوجو در متن
-
قاضی ساوجی
لغتنامه دهخدا
قاضی ساوجی . [ وَ ] (اِخ ) عمربن سهلان ساوجی (ساوی ) ملقب به زین الدین از بزرگان و دانشمندان عهدسلطان سنجر است . وی کتاب بصائر نصیری را در علم حکمت و منطق به نام نصیرالدین محمودبن مظفر خوارزمی تصنیف نمود. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 515). و رجوع به الهی...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) احمدبن علی صفاری خوارزمی . یاقوت از محمدبن ارسلان آرد که احمدبن علی یکی از فضلاء خوارزم واز بلغاء کتّاب آن ناحیت بود. صاحب اشعاری انیق و لطیف و رسائلی دلنشین و خفیف است و رسائل او را ابوحفص عمربن حسن بن مظفر ادیبی د...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصیرالدین محمودبن مظفر خوارزمی ، ملقّب به شمس الدین . پدر او نصیرالدین محمود سمت وزارت و نیز اشراف مطبخ و اسطبل سلطان سنجر را داشت . و بواسطه ٔ بی کفایتی از وزارت کنار رفت و منصب اشراف را به پسرش شمس الدین علی واگذاشت . و پس ...
-
نفیس
لغتنامه دهخدا
نفیس . [ ن َ ] (ع ص ) گرانمایه و مرغوب و نیکو از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقابل خسیس . (از اقرب الموارد). قیمتی . (مهذب الاسماء). گرانمایه . (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (یادداشت مؤلف ). چیزی که قیمتی و گرانمایه و لطیف و پسندیده باشد.(غیاث ا...
-
صاع
لغتنامه دهخدا
صاع . (ع اِ) پیمانه ای است که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و فطره دائر و جاری است ، و آن چهار مُدّ است و هر یک مُدّ یک رطل و ثلث رطل و رطل دوازده اوقیه است و اوقیه یک استار و دو ثلث استار، و استار چهار مثقال و نصف مثقال و مثقال یک درهم وسه سبع درهم ...
-
طغرل
لغتنامه دهخدا
طغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن ارسلان ، السلطان الاعظم رکن الدنیا و الدین معز الاسلام و المسلمین ، ابوطالب طغرل بن ارسلان قسیم امیرالمؤمنین (طغرل ثالث ) (573 تا 590 هَ . ق .).کمال دولت و کامیاری و وفور حشمت و بختیاری سلطان ماضی طغرل سلجوقی از آن ز...