کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مظان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مظان
/mazān[n]/
معنی
= مظنه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مظنهها
۲. جای شکو گمان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مظان
واژگان مترادف و متضاد
۱. مظنهها ۲. جای شکو گمان
-
مظان
فرهنگ فارسی معین
(مَ نّ) [ ع . ] (اِ.) جِ مظنه .
-
مظان
لغتنامه دهخدا
مظان . [ م َ ظان ن ] (ع اِ) جای گمان بردن . اگرچه این لفظ جمع است مگر گاهی به معنی واحد هم می آید چنانکه لفظ مشام . (غیاث ) (آنندراج ). جای گمان بردن و جای احتمال . (ناظم الاطباء).
-
مظان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مظانّ، جمعِ مظنة] mazān[n] = مظنه
-
واژههای همآوا
-
مذعن
لغتنامه دهخدا
مذعن . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) معترف . مقر. خستو. (یادداشت م-ؤلف ). اقرارکننده به حق کسی .(از اقرب الموارد). گردن نهنده به حق کسی . (از متن اللغة). نعت فاعلی است از اذعان . رجوع به اذعان شود.- مذعن شدن ؛ مقر شدن . معترف گشتن . اقرار آوردن .|| منقاد. خاض...
-
مزان
لغتنامه دهخدا
مزان . [ م َ ] (نف ، ق ) در حال مزیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مزنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مزان
لغتنامه دهخدا
مزان . [ م ُزْ زا ] (ع ص ) آراسته . (ناظم الاطباء). مُزدان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
ابوالنمرس
لغتنامه دهخدا
ابوالنمرس . [ اَ بُن ْ ن ؟ ] (اِخ ) صاحب المرصع این صورت را آورده و گوید جایگاهی است در بلاد مصر نزدیکی حیره (شاید: جیزه ). در مظان دیگر یافت نشد.
-
نامحتمل
لغتنامه دهخدا
نامحتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ص مرکب ) غیرمحتمل . که ممکن و محتمل نیست . که در مظان احتمال قرار ندارد.
-
مظنة
لغتنامه دهخدا
مظنة. [ م َ ظِن ْ ن َ ] (ع اِ) موضع ظن یا جای گمان بردن .ج ، مَظان . (آنندراج ) (غیاث ). جای گمان بردن چیزی راکه در آنجای است . ج ، مظان . (منتهی الارب ). جایی که گمان میرود چیزی در آنجا باشد. (ناظم الاطباء). مظنة الشی ٔ، جای معهود چیزی که گمان رود آ...
-
سیل بند
لغتنامه دهخدا
سیل بند. [ س َ / س ِ ب َ ] (اِ مرکب ) سدی محکم که در جلو مظان سیل سازند. (یادداشت بخط مؤلف ). سدی که برای جلوگیری از سیل سازند.
-
مظنه
فرهنگ فارسی معین
(مَ ظِ نَّ) [ ع . مظنة ] (اِ.) 1 - گمان ، پندار. 2 - در فارسی به معنای بها و نرخ کالا. ج . مظان . ؛ ~ دستِ کسی آمدن از قیمت یا وضع خبردار شدن .
-
دیبان طبیب
لغتنامه دهخدا
دیبان طبیب . [ ن ِ طَ ] (اِخ ) پزشک مخصوص معزالدوله . هنگامی که معزالدوله در شاهپورخواست دچار بیماری فلج گردید دیبان وی را معالجع کرد. (از تتمه صوان الحکمة چ لاهور ص 72). مصحح صوان الحکمة در حاشیه نویسد: ذکرش [ ذیبان ] در مظان یافته نشد و صورت صحیح ن...