کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطول
/motavval/
معنی
۱. طولدادهشده.
۲. دراز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
طولانی، دراز
دیکشنری
lengthy, long-winded, prolix, verbose, wordy
-
جستوجوی دقیق
-
مطول
واژگان مترادف و متضاد
طولانی، دراز
-
مطول
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ وَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) طول داده شده . 2 - (ص .) دراز، طولانی .
-
مطول
لغتنامه دهخدا
مطول . [ م َ ] (ع ص ) دیردارنده ٔ وام و دین را و دیری کننده در وعده ٔ ادای آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مطول
لغتنامه دهخدا
مطول . [ م ِطْ وَ ] (ع اِ) کیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ذکر. ج ، مطاول . (ناظم الاطباء). || رسن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریسمان . (ناظم الاطباء). رسن . ج ، مَطاوِل . مطاول الخیل ، ارسانها. (اقرب الموارد).
-
مطول
لغتنامه دهخدا
مطول . [ م ُ طَوْ وَ ] (ع ص ) دراز و فروهشته . (آنندراج ). دراز و طولانی . ممتد و دراز و طولانی . (ناظم الاطباء). مقابل مختصر. درازشده : این حدیث بر دارکردن حسنک به پایان آوردم و چند قصه و نکته بدان پیوستم سخت مطول و مبرم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 193)...
-
مطول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavval ۱. طولدادهشده.۲. دراز.
-
واژههای مشابه
-
ضرب مطول
لغتنامه دهخدا
ضرب مطول . [ ض َ ب ِ م ُ طَوْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون بر رکن مرفل حرفی زیادت کنند مستفعلاتن کنند آن را ضرب مطول خوانند. (المعجم ).
-
واژههای همآوا
-
متول
لغتنامه دهخدا
متول . [ م ُ ] (اِ) نام درختی است که در گرگان رود، به لرک دهند. رجوع به لرک در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
مختصر کردن
واژگان مترادف و متضاد
کوتاه کردن، خلاصه کردن، تلخیص کردن ≠ مطول کردن، اطناب دادن، طول و تفصیل دادن
-
detailed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دقیق، مفصل، مشروح، پر جزئیات، بتفصیل، مطول
-
longsome
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طولانی مدت، خسته کننده، طولانی، مطول، کسالت اور
-
ملخص
واژگان مترادف و متضاد
۱. چکیده، خلاصه، فشرده، کوتاه، مجمل، مختصر ≠ مطول ۲. پاک، خالص، ناب ۳. سره ≠ ناخالص، ناسره