کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطوقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطوقه
/motavvaqe/
معنی
۱. طوقدار.
۲. کبوتری که در گردن او طوق باشد، مانند فاخته؛ قمری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطوقه
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ وَّ قَ یا قِ) [ ع . مطوقة ] (اِ.) کبوتری که در گردن او طوق باشد.
-
مطوقه
لغتنامه دهخدا
مطوقه . [ م ُ طَوْ وَ ق َ ] (ع ص ) کبوتر که در گردن او طوق باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تأنیث مطوق . حمامة مطوقه ؛ کبوتر طوقدار. باطوق . یعنی پرهای گردن او به رنگ دیگر پرهای او نباشد. که پرهای گردن جز برنگ سای...
-
مطوقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطوّقَة] [قدیمی] motavvaqe ۱. طوقدار.۲. کبوتری که در گردن او طوق باشد، مانند فاخته؛ قمری.
-
واژههای همآوا
-
متوقح
لغتنامه دهخدا
متوقح . [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) زبردستی کننده . || گستاخ . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
جستوجو در متن
-
ستیزه رو
واژهنامه آزاد
به نظر می رسد کنایه از « لجوج و جدّی در اعتقاد خود » باشد. در کلیله و دمنه آمده است:« و مطوّقه چون بدید که صیّاد در پی ایشان است یاران را گفت:این ستیزه روی در کارِ ما بجدّ است ... » (مینوی، 1345:159)
-
حمام
لغتنامه دهخدا
حمام . [ ح َ ] (ع اِ) کبوتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار ومرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامة یکی آن . و مذکر ومؤنث در حمامه یکسان است . مانند حیه . (منتهی الار...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن یونس المرادی النحاس النحوی المصری مکنی به ابوجعفر. یکی از فضلاء زمان خویش است و او را تصانیف سودمند است از جمله : تفسیر قرآن کریم . کتاب اعراب القرآن . کتاب الناسخ و المنسوخ . کتابی در نحوتفاحة. کتابی در ...