کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطمئن کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطمئن کردن
مترادف و متضاد
آسوده خاطر کردن، خاطرجمع کردن، مطمئن ساختن، اطمینان دادن ≠ مشکوک شدن
دیکشنری
assure, reassure
-
جستوجوی دقیق
-
مطمئن کردن
واژگان مترادف و متضاد
آسوده خاطر کردن، خاطرجمع کردن، مطمئن ساختن، اطمینان دادن ≠ مشکوک شدن
-
واژههای مشابه
-
مُطْمَئِنٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
اطمینان یافته (کلمه طمانينة و اطمينان به معناي سکون و آرامش نفس بعد از ناراحتي و اضطراب است ، و اين استعمال ريشه از اينجا گرفته که ميگويند : اطمانت الارض يعني زمين مطمئن شد ، يا ميگويند : ارض مطمئنة يعني زميني مطمئن و منظورشان زميني است که در آن گودي...
-
مطمئن بودن
فرهنگ واژههای سره
استیگان بودن
-
مطمئن شمرد
دیکشنری فارسی به عربی
استأمن
-
secure electronic signature, enhanced electronic signature, advanced electronic signature
امضای الکترونیکی مطمئن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] هرنوع امضای الکترونیکی که ازطریق یک سامانۀ قابلاعتماد تولید شده باشد
-
جستوجو در متن
-
ascertain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطمئن شوید، معلوم کردن، محقق کردن، معین کردن، ثابت کردن
-
ensures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضمین می کند، مطمئن ساختن، تضمین کردن، حتمی کردن، متقاعد کردن، مراقبت کردن در
-
certify
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گواهینامه، تصدیق کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، تضمین کردن، گواهی کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن
-
certifies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گواهینامه، تصدیق کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، تضمین کردن، گواهی کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن
-
insure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطمئن شو، بیمه کردن، بیمه بدست اوردن، ضمانت کردن
-
متردد شدن
واژگان مترادف و متضاد
شک بردن، شک کردن، دودل شدن، تردید کردن ≠ متقین شدن، یقین کردن، مطمئن شدن
-
certifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدور گواهینامه، تصدیق کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، تضمین کردن، گواهی کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن
-
آرامانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - آرام کردن . 2 - مطمئن کردن . 3 - سکونت دادن ، اسکان .