کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطمئن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطمئن
/motma'en[n]/
معنی
۱. آرام و آسودهخاطر.
۲. [قدیمی] آرمیده؛ قرارگرفته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرام، آسودهخاطر، ایمن، خاطرجمع، دلگرم، زاهل، قانع، معتمد، موثق، قابل اطمینان، موثوق، واثق ≠ نامطمئن
برابر فارسی
دلپر، استیگان
دیکشنری
assured, confident, definite, sound, positive, safe, secure, sure, tried
-
جستوجوی دقیق
-
مطمئن
واژگان مترادف و متضاد
آرام، آسودهخاطر، ایمن، خاطرجمع، دلگرم، زاهل، قانع، معتمد، موثق، قابل اطمینان، موثوق، واثق ≠ نامطمئن
-
مطمئن
فرهنگ واژههای سره
دلپر، استیگان
-
مطمئن
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ ئِ) [ ع . ] (ص .) ایمن ، آسوده .
-
مطمئن
لغتنامه دهخدا
مطمئن . [ م ُ م َ ءِن ن ] (ع ص ) آرامنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ساکن . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). آرمیده و سکون گیرنده : من کفرباﷲ من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان . (قرآن 106/16). || رجل مطمئن ؛ مرد مقیم شده در جایی که آن...
-
مطمئن
لغتنامه دهخدا
مطمئن .[ م ُ م َ ءِ / م ُ م َ ءِن ن ] (ع ص ) مأخوذ از تازی ، آرام و آسوده و راحت و راضی و خشنود و محفوظ و امن . (ناظم الاطباء). ایمن . خاطرجمع. استوار. بی گمان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.- مطمئن خاطر ؛ آسوده خاطر : بدین ...
-
مطمئن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطمئنّ] motma'en[n] ۱. آرام و آسودهخاطر.۲. [قدیمی] آرمیده؛ قرارگرفته.
-
واژههای مشابه
-
مُطْمَئِنٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
اطمینان یافته (کلمه طمانينة و اطمينان به معناي سکون و آرامش نفس بعد از ناراحتي و اضطراب است ، و اين استعمال ريشه از اينجا گرفته که ميگويند : اطمانت الارض يعني زمين مطمئن شد ، يا ميگويند : ارض مطمئنة يعني زميني مطمئن و منظورشان زميني است که در آن گودي...
-
مطمئن کردن
واژگان مترادف و متضاد
آسوده خاطر کردن، خاطرجمع کردن، مطمئن ساختن، اطمینان دادن ≠ مشکوک شدن
-
مطمئن بودن
فرهنگ واژههای سره
استیگان بودن
-
مطمئن شمرد
دیکشنری فارسی به عربی
استأمن
-
secure electronic signature, enhanced electronic signature, advanced electronic signature
امضای الکترونیکی مطمئن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] هرنوع امضای الکترونیکی که ازطریق یک سامانۀ قابلاعتماد تولید شده باشد
-
جستوجو در متن
-
خاطرجمع
لهجه و گویش تهرانی
مطمئن
-
دل استوار
واژهنامه آزاد
مطمئن