کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطلقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطلقة
لغتنامه دهخدا
مطلقة. [ م ُ طَل ْ ل َ ق َ ] (ع ص ) زن طلاق داده شده . ج ، مطلقات . (مهذب الاسماء). طلاق داده شده . (ناظم الاطباء). زنی بهشته . طلاق داده . طلاق گفته شده . خلیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هر زنی که در عقد من است یا بعد از این در عقد من خواهد آمد...
-
مطلقة
لغتنامه دهخدا
مطلقة. [ م ُ ل َ ق َ ] (ع ص ) مؤنث مطلق . خودسر و رها. مطلقه .- حکومت مطلقه ؛ حکومت خودسر. مقابل حکومت مشروطه . رجوع به حکومت شود. || (اصطلاح فن منطق ) به انواعی از قضایا اطلاق شود. رجوع به قضیه در همین لغت نامه و ترکیب های زیر شود.- قضیه ٔ مطلقه ؛...
-
واژههای مشابه
-
مطلقه
واژگان مترادف و متضاد
بیشو، بیوه، بیهمسر، جداشده، طلاقگرفته ≠ متاهل
-
مطلقه
فرهنگ واژههای سره
جداشده
-
مطلقه
فرهنگ فارسی معین
(مَ طَ لّ قَ یا قِ) [ ع . مطلقة ] (اِمف .) زن طلاق داده شده ، طلاق داده .
-
مطلقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطلّقَه] [قدیمی] motallaqe ویژگی زنی که شوهرش او را طلاق داده باشد؛ طلاقدادهشده.
-
سلطنت مطلقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] ← پادشاهی مطلقه
-
absolute monarchy,despotic monarchy
پادشاهی مطلقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی پادشاهی که در آن قانون اختیارات پادشاه را محدود نمیکند متـ . سلطنت مطلقه
-
absolute government
حکومت مطلقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] حکومتی که برای اِعمال قدرت هیچ محدودیتی ندارد
-
لعبت مطلقه
لغتنامه دهخدا
لعبت مطلقه . [ ل ُ ب َ ت ِ م ُ ل َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کنایه از مردم گیاه است و آن گیاهی باشد شبیه به انسان و به عربی یبروح الصنم گویند. (برهان ). اصل یبروح است و در یاء گفته شد. (اختیارات بدیعی ).
-
خاصه ٔ مطلقه
لغتنامه دهخدا
خاصه ٔ مطلقه . [ خاص ْ ص َ / ص ِ ی ِ م ُ ل َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از کلیات خمس در منطق است . رجوع به ذیل کلمه ٔ خاصه شود.
-
حینیه ٔ مطلقه
لغتنامه دهخدا
حینیه ٔ مطلقه . [ نی ی َ / ی ِ ی ِ م ُ ل َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) قضیه ٔ موجهه ٔ بسیطه که در آن حکم شود بتحقق نسبت در موقعی که ذات موضوع متصف است بوصف عنوانی .رجوع به حینیه ٔ ممکنه و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
حکومة مطلقة
دیکشنری عربی به فارسی
حکومت مطلق , حکومت مستقل
-
حکومت مطلقه
دیکشنری فارسی به عربی
حکم مطلق ، الحکم المطلق