کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطل
/matl/
معنی
تٲخیر کردن؛ درنگ کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمص .) مسامحه ، مماطله .
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م َ ] (ع مص ) دیر داشتن وام و دین را و درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مدافعت کردن وام . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دیر گزاردن وام را. تأخیر کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). امروز و فردا کردن در ادای دین و وام . (ناظم ا...
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م ُ ] (ع اِ) مهلت . (ناظم الاطباء). || آب اندک که از خیک چکد یا ریزد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مُطلَة شود.
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م ُ طَل ل ] (ع ص ) خون رایگان رفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || باران رسیده (زمین ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م ُ طِل ل ] (ع ص ) امر مطل ؛ کار غیرمستقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاری که مسفر (پیدا و نمایان ) نباشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). در ترجمه ٔ عاصم افندی و نسخه های اخیر «مستقر نباشد» آمده است . (از محیطالمحیط).
-
مطل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] matl تٲخیر کردن؛ درنگ کردن.
-
واژههای همآوا
-
متل
واژگان مترادف و متضاد
۱. داستان، افسانه ۲. مثلسایر ۳. سخن غیرجدی ۴. قصه عامیانه ۵. حرف مفت، مزخرف، لیچار، سخن بیربط ۶. لطیفه
-
متل
واژگان مترادف و متضاد
مهمانخانه ییلاقی، مهمانخانه بینراهی، اقامتگاه ییلاقی، اقامتگاهکنار دریا
-
متل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) matal ۱. داستان کوتاه عامیانه و موزون.۲. [مجاز] سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته میشود.
-
متل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: motel] motel مهمانخانۀ بزرگ در خارج شهر و در محلهایی که مردم برای تفرج میروند.
-
متل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تِ) [ انگ . ] (اِ.) مهمان خانة کنار دریا، بین راه و اقامتگاه ییلاقی ، راه سرا (فره ).
-
متل
فرهنگ فارسی معین
(مَ تَ) (اِ.) (عا.) 1 - افسانه ، داستان کوتاه . 2 - مَثَل . 3 - سخنی که از روی شوخی گفته شود.
-
متل
لغتنامه دهخدا
متل . [ م َ ت َ ] (اِ) قصه های کوچک خوش آینده و حکایتهای خرافی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). داستانهای غیرواقعی که بیشتر قهرمان های آن جانوران ، دیوان و پریان هستند و برای سرگرمی و خوش آیند کودکان گفته و یا نوشته شود : لیک پیش اهل حل و عقد عصر ما کن...
-
متل
لغتنامه دهخدا
متل . [ م َ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جنبانیدن و حرکت دادن . (ناظم الاطباء).