کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطفی
/motfi/
معنی
خاموشکننده؛ فرونشانندۀ آتش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) خاموش کنندة آتش .
-
مطفی
لغتنامه دهخدا
مطفی ٔ. [ م ُ ف ِءْ ] (ع ص ) فرونشاننده ٔ آتش . (آنندراج ). خاموش کننده ٔ آتش . (ناظم الاطباء). فرونشاننده . فرومیراننده . فروکشنده . خاموش کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || فرونشاننده ٔ حرارت و التهاب . (ناظم الاطباء)؛ مطفی ٔ العطش ؛ نشاننده ٔ...
-
مطفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطفیء] [قدیمی] motfi خاموشکننده؛ فرونشانندۀ آتش.
-
جستوجو در متن
-
نشان
لغتنامه دهخدا
نشان . [ن ِ ] (نف مرخم ) نشاننده . (از برهان قاطع) (جهانگیری ). مخفف نشاننده . (یادداشت مؤلف ). اسم فاعل مرخم است از نشاندن . (از حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). نشاننده را نیز گفته اند که فاعل نشاندن باشد و به این معنی بجز ترکیب در آخر کلمات مستف...
-
مطفئة
لغتنامه دهخدا
مطفئة. [ م ُ ف ِءَ ] (ع ص ) خاموش کننده ٔ آتش . (ناظم الاطباء). || پیه که چون بر سنگ تفسان رسد گداخته شده گرمی سنگ را فرونشاند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماری است بسیار پلید که اگر بر سنگ تفسان بگذرد زهر آن حرارت سنگ را فروم...
-
کشنده
لغتنامه دهخدا
کشنده . [ ک ُ ش َ دَ / دِ ] (نف ) دژخیم . میرغضب . (یادداشت مؤلف ) : برآشفت از آن پس به دژخیم گفت که این هر دو را خاک باید نهفت کشنده ببرد آن دو تن را دوان پس پرده ٔ شاه نوشیروان . فردوسی . || قتال . مهلک . ممیت . مقابل محیی . مقابل زندگی بخش . متلف...
-
برد
لغتنامه دهخدا
برد. [ ب َ ](ع اِ) سرما. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (آنندراج ). مقابل حر... (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). برودت . ضد حرارت . سردی . (کشاف اصطلاحات الفنون ). ضد گرما. (منتهی الارب ) : در فصل ربیع که آثار صولت برد آرمیده . ...
-
حجر افریقی
لغتنامه دهخدا
حجر افریقی . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است مابین خفت و ثقل و اجزاء او مختلف است در صلابت و لین . با خطوط سفید مثل اقلیمیا و از افریقیه خیزد. با قوه ٔ مجففه و اندکی قابض و بالذع و محرق . مطفی او سه بار در خمر فعل او قویتر و بجهت ق...
-
سدر
لغتنامه دهخدا
سدر. [ س َ / س ِ ] (اِ) کُنار راگویند و آن میوه ای است معروف شبیه به آلوچه و در هندوستان بسیار است و بعضی درخت کُنار را گفته اند. گرم و خشک است و قابض ، گویند صمغ درخت آن موی را سرخ گرداند و بعضی گویند عربی است . (برهان ). بکسر اول و سکون دال ، کُنار...
-
قثد
لغتنامه دهخدا
قثد. [ ق َ ث َ ] (ع اِ) خیار بالنگ و آن راخیار بادرنگ نیز نامند. || خیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم عربی خیار است و در شیراز خیاربالنگ و در خراسان بادرنگ نامند در آخر دویم سرد و تر و مسکن حرارت صفرا و خون و التهاب احشاء و رافع تشنگی و مفتح سده ٔ...
-
تمر هندی
لغتنامه دهخدا
تمر هندی . [ ت َ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بزرگ که درهند شرقی و افریقا روید و از بر آن قرصهایی سازند که در مداوا بکار برند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). درختی است از محصولات منطقه ٔ محترقه و ممالکی که تا به 30 درجه ٔ عرض شمالی واقع...