کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطعبد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطعبد
واژهنامه آزاد
شکر گزار
-
واژههای همآوا
-
متعبد
واژگان مترادف و متضاد
پرستشگر، زاهد، عابد، معتکف، عبادتکننده، عبادتگر
-
متعبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mota'abbad عبادتگاه.
-
متعبد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mota'abbed ۱. عبادتکننده.۲. کسی که به تکلف خود را عابد مینمایاند.
-
متعبد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ بِّ) [ ع . ] (اِفا.) متدین ، دیندار.
-
متعبد
لغتنامه دهخدا
متعبد. [ م ُ ت َ ع َب ْ ب َ ] (ع اِ) محل و مکان پرستش . (ناظم الاطباء).
-
متعبد
لغتنامه دهخدا
متعبد. [ م ُ ت َ ع َب ْ ب ِ ] (ع ص ) عبادت کننده و بسیار عبادت کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). پارسا و بسیار متدین و دیندار. (ناظم الاطباء) : یکی از متعبدان شام سالها در بیشه ای عبادت کردی ... (گلستان ). یاد دارم که در...