کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطعام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطعام
لغتنامه دهخدا
مطعام . [ م ِ ] (ع ص ) بسیار خوراننده . بسیار طعام دهنده . مرد بسیارمهمانی و بسیارمهمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آن که طعام بسیار خورد. (مهذب الاسماء). آن که طعام بسیار دهد. (دهار). سفره دار. (یادداشت به خط مرحوم ...
-
واژههای همآوا
-
متائم
لغتنامه دهخدا
متائم . [ م ُ ءِ ] (ع ص ) اسبی که روشی آرد بعد روشی . (آنندراج ). اسبی که پس از دویدگی اول دوباره دود. (ناظم الاطباء): تام الفرس ، روشی آورد بعد روشی . فرس متائم نعت است از آن . (منتهی الارب ).
-
مطاعم
لغتنامه دهخدا
مطاعم . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) خوردنیها و طعام ها. ج ِ مَطعَم . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خوردنیها.ج ِ مطعم . مطاعم و مشارب ؛ مأکول و مشروب ، خوردنیها و آشامیدنیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطعم شود.
-
مطاعم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مطعم] [قدیمی] matā'em = مطعم
-
جستوجو در متن
-
ابوالاضیاف
لغتنامه دهخدا
ابوالاضیاف . [ اَ بُل ْاَض ْ ] (ع ص مرکب ) مِطعام . (تاج العروس ). || میزبان . (منتهی الارب ). || مهماندوست .