کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطربه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطربه
مترادف و متضاد
خنیاگر، رامشگر، مغنیه، نوازنده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطربه
واژگان مترادف و متضاد
خنیاگر، رامشگر، مغنیه، نوازنده
-
مطربه
لغتنامه دهخدا
مطربه . [ م َ رَ ب َ ] (اِخ ) مؤلف آتشکده ٔ آذر نویسد: اصلش از دیار فرح بار کاشغر است و در خانه ٔ طغان شاه بوده است و در مرثیه ٔ آن پادشاه ، پنجاه رباعی را گفته . الحق کمال دارد : در ماتمت ای شاه سیه شد روزم بی روی تو دیدگان خود بردوزم تیغ تو کجاست ...
-
مطربه
لغتنامه دهخدا
مطربه . [م ُ رِ ب َ ] (ع ص ) زنی که مردان را به شادی و طرب آرد. (غیاث ). تأنیث مطرب : دوازده هزار کنیزک در سراهای او بودند از سریه یا مطربه یا خدمتکار. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 103). و رجوع به مطرب شود.
-
واژههای مشابه
-
مطربة
لغتنامه دهخدا
مطربة. [ م َ رَ ب َ ] (ع اِ) راه کوچک که به شارع عام پیوسته . (منتهی الارب ). راه جداگانه . ج ، مطارب . (مهذب الاسماء). مَطرَب راه تنگ . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
متربح
لغتنامه دهخدا
متربح . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) سرگشته و سرگردان و حیران . (ناظم الاطباء). سرگشته . (از منتهی الارب ). و رجوع به تربح شود.
-
جستوجو در متن
-
مغنیه
واژگان مترادف و متضاد
رامشگر، سرودخوان، سرودگو، مطربه، نوازنده (زن)
-
مطارب
لغتنامه دهخدا
مطارب . [ م َ رِ ](ع اِ) ج ِ مَطرَب و مَطرَبَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مطرب و مطربة شود.
-
شادگونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šādgune ۱. تکیهگاه؛ پشتی.۲. نهالی؛ تشک.۳. جبه؛ بالاپوش.۴. (اسم، صفت) زن بازیگر و مطربه.
-
زهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زهرَة] (نجوم) zohre دومین سیارۀ منظومۀ شمسی؛ ناهید؛ ونوس؛ خنیاگر فلک؛ مطربۀ فلک؛ بیدخت؛ بغدخت؛ بیلفت. Δ قدما زهره را سعد میدانستند و به خنیاگری نسبت میدادند.
-
آوازه خوان
لغتنامه دهخدا
آوازه خوان . [زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه شغلش خواندن آواز است . مُغنی . خواننده . قوال . خنیاگر. || مغنیه . مطربه . عالمه . قینه (چون خواننده زن باشد).
-
مطرب
لغتنامه دهخدا
مطرب . [ م َ رَ ] (ع اِ) مطربة. راه تنگ و متفرق یا راه کوچک که به شارع عام پیوسته است . ج ، مطارب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زاهده
لغتنامه دهخدا
زاهده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) نام مطربه و خواننده ای است ، عوفی آرد: از امام ادیب رشیدالدین تاج الادبا عبدالمجید شنیدم که وقتی در هری زنی مطربه زاهده نام در مجلس انس او [امیر ناصرالدین سنجری ] حاضر بود. طوطی سخنی که چون شکر از پسته روان کردی تربیت قوت رو...