کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطبق
/motbeq/
معنی
= مطبقه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطبق
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ) [ ع . ] (اِمف .) برهم نهاده ، در هم پیچیده .
-
مطبق
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ بَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - تو در تو، طبقه طبقه . 2 - سرپوش دار شده . 3 - (اِ.) نوعی پارچه .
-
مطبق
فرهنگ فارسی معین
(مَ طَ بِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - کسی که امور را با رأی صایب خود حل و فصل کند. 2 - شامل شونده . 3 - پوشندة فضا (ابر). 4 - فرو گیرندة زمین (آب ).
-
مطبق
لغتنامه دهخدا
مطبق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) پوشیده شده از سرپوش . || بر هم نهاده . || برهم پیچیده شده . || فراز آمده بر کاری . || شایسته و لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء).
-
مطبق
لغتنامه دهخدا
مطبق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) حروف مطبق (علی بناء المفعول ) صاد و ضاد و طاء و ظاء است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حروف مطبق حرفهایی هستندکه در تلفظ آنها زبان به قسمت زبرین دهان (سقف دهان ) متصل و منطبق شود. این حروف عبارتند از: «ص ض ، ط. ظ.» (از معجم مت...
-
مطبق
لغتنامه دهخدا
مطبق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) پوشنده . (آنندراج ). || جنون مطبق ؛ دیوانگی پوشنده ٔ عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جنون مطبق ؛ دیوانگی پیوسته و متصل . مقابل جنون ادواری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جنون مطبق آن است که بیمار را فراگیرد و ...
-
مطبق
لغتنامه دهخدا
مطبق . [ م ُ طَب ْ ب ِ ] (ع ص ) مرد رسا در امور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردکارساز و رسای در امور. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || آن شمشیر که ازهم بیفکند. (مهذب الاسماء). شمشیر که وقت زدن بر پیوندگاه رسد. || پیوسته و دایم . |...
-
مطبق
لغتنامه دهخدا
مطبق . [م ُ طَب ْ ب َ ] (ع ص ) توبرتو کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). تو بر تو و پیچیده و درهم و مضاعف و دوتائی . (ناظم الاطباء). طبقه طبقه بر هم نهاده شده : و این قبر المسیح در [ بیت المقدس ] یکی پاره سنگ است منقور و منقوش مطبق . (مجمل التواریخ و الق...
-
مطبق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motbeq = مطبقه
-
مطبق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motabbaq ۱. تودرتوشده.۲. سرپوشدار.۳. نوعی پارچه.
-
واژههای مشابه
-
Araucaria
کاج مطبق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از مطبقکاجیان مخروطی با تقریباً نوزده گونۀ همیشهسبز و بلندقامت با شاخههای فراهم و برگهای سخت و تخت نوکسوزنی؛ گیاهان این سرده در برزیل و شیلی و گینهنو و کالدونیای جدید و جزیرۀ نورفولک و استرالیا میرویند
-
Araucariaceae
مطبقکاجیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از مخروطداران که درختانی بلند با شاخهبندی منظم و اغلب فراهم هستند
-
stratified stand
تودۀ مطبق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تودهای که در آن گونههای مختلف، لایههای متفاوتی از کل تاجپوشش را اشغال کردهاند
-
جنون مطبق
لغتنامه دهخدا
جنون مطبق . [ ج ُ نو ن ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جنون مستوعب ، و آن نزد ابوحنیفه جنونی است که یک ماه مستوعب باشد و چنین فتوی داده است . و نزد ابویوسف جنونی است که بیشتر ایام سال عارض باشد و نزد محمد جنونی است که همه ٔایام سال باشد. رجوع به ...