کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطاوعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطاوعت
/motāve'at/
معنی
اطاعت کردن؛ فرمانبرداری؛ موافقت کردن در امری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اطاعت، پذیرش، پیروی، سازگاری، فرمانبری، مطاوعه کردن، مزاح کردن
۲. فرمان بردن، اطاعت کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطاوعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطاعت، پذیرش، پیروی، سازگاری، فرمانبری، مطاوعه کردن، مزاح کردن ۲. فرمان بردن، اطاعت کردن
-
مطاوعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ عَ) [ ع - مطاوعة ] 1 - (مص م .) پذیرفتن ، اطاعت کردن . 2 - (اِمص .) اطاعت ، فرمان برداری ، سازگاری .
-
مطاوعت
لغتنامه دهخدا
مطاوعت . [ م ُ وَ / وِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) فرمانبرداری کردن . (غیاث ). کسی را فرمان بردن . (المصادر زوزنی ) (یادداشت بخط دهخدا). پذیرفتن . موافقت . مؤاتات . پذرفتاری . فرمانبرداری . سازواری کردن با کسی . (یادداشت ایضاً). اطاعت و فرمانبرداری . (ناظم...
-
مطاوعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مطاوَعة] [قدیمی] motāve'at اطاعت کردن؛ فرمانبرداری؛ موافقت کردن در امری.
-
واژههای مشابه
-
مطاوعت کردن
واژگان مترادف و متضاد
اطاعت کردن، فرمان بردن ≠ نافرمانی کردن
-
واژههای همآوا
-
مطاوعة
لغتنامه دهخدا
مطاوعة. [ م ُ وَ ع َ ] (ع مص ) فرمانبرداری کردن و سازواری نمودن با دیگری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کسی را فرمان بردن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مطاوعت شود. || نزد نحاة، آمدن فعلی پس فعلی جهت دلالت بر پذیرفتن مفعول که فاعل ...
-
جستوجو در متن
-
فرمانبری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطاعت، فرمانبرداری، مطاوعت ۲. نوکری
-
پذیرش
واژگان مترادف و متضاد
اجابت، استجابت، پذیرایی، تقبل، عهدهگیری، قابلیت، قبول، مطاوعت ≠ رد
-
پذیرفتن
واژگان مترادف و متضاد
اجابت کردن، اعتراف کردن، اقرار کردن، تایید کردن، تصدیق کردن، تقبل، قبول کردن، مطاوعت ≠ رد کردن
-
اطاعت
واژگان مترادف و متضاد
امتثال، انقیاد، بندگی، پیروی، تابعیت، تمکین، خدمتکاری، طاعت، فرمانبرداری، فرمانبری، متابعت، مطاوعت ≠ نافرمانی
-
مؤاتاة
لغتنامه دهخدا
مؤاتاة. [ م ُ آ ] (ع مص ) مؤاتات . موافقت کردن با کسی در کاری . (منتهی الارب ). || مطاوعت وپیروی کردن . (از المنجد). و رجوع به مؤاتات شود.
-
پیروی
واژگان مترادف و متضاد
اطاعت، اقتدا، اقتفا، انقیاد، تاسی، تبعیت، تقلید، تمکین، دنبالهروی، طاعت، فرمانبرداری، متابعت، متاسی، مطاوعت، هواخواهی ≠ سرپیچی، تخلف