کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطاوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطاوع
/motāve'/
معنی
مطیع؛ فرمانبردار؛ سازگار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تابع، رام، فرمانبردار، مطیع
۲. سازگار، موافق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطاوع
واژگان مترادف و متضاد
۱. تابع، رام، فرمانبردار، مطیع ۲. سازگار، موافق
-
مطاوع
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ) [ ع . ] (اِفا.) فرمانبردار، مطیع .
-
مطاوع
لغتنامه دهخدا
مطاوع . [ م ُ وِ ] (ع ص ) فرمانبرداری کننده . (غیاث ) (آنندراج ). فرمانبردار و مطیع. (ناظم الاطباء) : طریق آن است که کافه ٔ ممالیک و امراء و معارف حضرت و عامه ٔ حشم به خدمت او پیوندند و فرموده آید تاهمگنان مطاوع و متابع رأی او باشند. (ترجمه ٔ تاریخ ...
-
مطاوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motāve' مطیع؛ فرمانبردار؛ سازگار.
-
جستوجو در متن
-
مطیع
واژگان مترادف و متضاد
تابع، تسلیم، رام، رهوار، سربهراه، زیردست، سازگار، فرمانبر، فرمانبردار، مطاوع، منقاد، وابسته ≠ سرکش، نافرمان
-
انهصار
لغتنامه دهخدا
انهصار. [ اِ هَِ ] (ع مص ) پیچیده شدن . || شکسته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مطاوع هصر است . (از اقرب الموارد).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی . رجوع به علی عزیزی شود.
-
پذیرفتگار
لغتنامه دهخدا
پذیرفتگار. [ پ َ رُ ] (نف ) متعهد. قبول کننده . پذرفتار. پذیرفتار. || فرمانبردار. (برهان ). مطاوع . || مقرّ. معترف . || سردار و ریش سفید قوم . (برهان ). زعیم .
-
عزیزی
لغتنامه دهخدا
عزیزی . [ ع َ ] (اِخ ) لقب علی بن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی ، فقیه قرن دوازدهم هجری است . رجوع به علی عزیزی شود.
-
علی ازهری
لغتنامه دهخدا
علی ازهری .[ ع َ ی ِ اَ هََ ] (اِخ ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی . رجوع به علی عزیزی شود.
-
علی شافعی
لغتنامه دهخدا
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی . رجوع به علی عزیزی شود.
-
علی مصری
لغتنامه دهخدا
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی . رجوع به علی عزیزی شود.
-
اغتذاء
لغتنامه دهخدا
اغتذاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خوردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مطاوعه ٔ غذا: اغتذی اغتذاءً؛ مطاوع غذا. (از اقرب الموارد). || پرورش یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
انهشام
لغتنامه دهخدا
انهشام . [ اِ هَِ ] (ع مص ) شکسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و این مطاوع هشم است . (از اقرب الموارد). || خوار و سست گردیدن شتر ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ).