کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطاود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطاود
لغتنامه دهخدا
مطاود. [ م َ وِ ] (ع اِ) جایهای هلاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
متعود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mota'avved عادتیافته؛ خوگرفته.
-
متعود
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) عادت کننده ، خوگر.
-
متعود
لغتنامه دهخدا
متعود. [ م ُ ت َ ع َوْ وِ ] (ع ص ) خوگر و عادت کننده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : چه سایر بندگان و خدمتکاران به انعام و بخشش خداوندی متعودند. (گلستان ). و رجوع به تعود شود.