کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطابقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
fit in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناسب با، مطابقت کردن
-
مقابله شدن
واژگان مترادف و متضاد
تطبیقداده شدن، مطابقت دادن، مقایسه شدن
-
acceptance sampling
نمونهگیری پذیرشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] نوعی طرح نمونهگیری که در آن ملاکهای مورد استفاده برای پذیرفتن یا رد کردن بستههایی از کالا را برحسب مطابقت یا عدم مطابقت آنها با استانداردهای پذیرفتهشده مشخص میکنند
-
مطابقه
لغتنامه دهخدا
مطابقه . [ م ُ ب َ ق َ / ب ِ ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مطابقة. مطابقت . با کردن و نمودن و داشتن و جز اینها صرف شود. و رجوع به مطابقة و مطابقت شود.
-
وفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وَفق] vefq ۱. سازگار شدن.۲. مناسبت و سازگاری؛ مطابقت میان دو چیز.〈 وفق دادن: (مصدر لازم، مصدر متعددی) مطابقت دادن؛ سازش دادن.
-
conventionalities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متعلقات، مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
-
legality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قانونی بودن، مطابقت با قانون، رعایت قانون
-
مشروعية
دیکشنری عربی به فارسی
قانوني بودن , مطابقت با قانون , رعايت قانون
-
توافق
دیکشنری عربی به فارسی
سازش پذيري , سازگاري , دمسازي , مطابقت
-
conventionality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت، مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
-
تطابق
واژگان مترادف و متضاد
۱. برابری، مطابقت، همگونی ۲. باهم برابر شدن ۳. برابر کردن
-
conformance testing/ conformance test, conformity testing
آزمون انطباق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] آزمون مطابقت عملکرد یک دستگاه با استانداردهای لازم
-
eco-labelling, environmental labelling
برچسبزنی زیستمحیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تأیید مطابقت یک محصول با یکی از مشخصههای تدوینشدۀ زیستمحیطی
-
grammaticality
دستوری بودن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مطابقت یک جمله با قواعد ارائهشده در دستور خاص یک زبان
-
conformed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطابق، همنوایی کردن، مطابقت کردن، وفق دادن، پیروی کردن، موافقت کردن