کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضیء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مضیء
مترادف و متضاد
پرتوافکن، تابان، تابناک، درخشنده، درخشان، روشن ≠ تاریک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضیء
واژگان مترادف و متضاد
پرتوافکن، تابان، تابناک، درخشنده، درخشان، روشن ≠ تاریک
-
واژههای همآوا
-
مضی ء
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) درخشنده ، روشنایی - دهنده .
-
مضیع
فرهنگ فارسی معین
(مُ ضَ یَّ) [ ع . ] (اِمف .)ضایع کرده شده .
-
مذیع
لغتنامه دهخدا
مذیع. [ م ُ] (ع ص ) برنده ٔ مال . (آنندراج ) (ناظم الاطباء): اذاع فلان بمتاعه ؛ ذهب به . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). نعت فاعلی است از اذاعة. رجوع به اذاعة شود. || دزد. رجوع به معنی قبلی شود. || فاش کننده . شایعکننده . آشکارنماینده . (ناظم الاطباء)...
-
مضیع
لغتنامه دهخدا
مضیع. [ م ُ ] (ع ص ) رجل مضیع؛ مرد بسیارضیعه . (منتهی الارب ). مرد بسیارضیعه ؛ یعنی دارای آب و زمین بسیار. || کسی که ضایع میکند و تلف مینماید وآنکه بی بهره میکند و باطل میسازد. (ناظم الاطباء).
-
مضیع
لغتنامه دهخدا
مضیع. [ م ُ ض َی ْ ی ِ ] (ع ص ) ضایع و هلاک کننده . (منتهی الارب ). ضایعکننده . (غیاث ) (آنندراج ). ضایعکننده و هلاک نماینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به مضیاع شود. || مسرف و مبذر. (ناظم الاطباء).
-
مضیع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mozayye' ضایعکننده؛ تباهسازنده.
-
جستوجو در متن
-
تابان
واژگان مترادف و متضاد
۱. براق، تابنده، تابناک، درخشنده، درخشان، رخشان، رخشنده، روشن، فروزان، لامع، متجلی، مشعشع، مضیء، منیر ≠ بینور، تاریک، مستنیر ۲. تاوان، خسارت، غرامت، مغرم