کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضيف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مضيف
معنی
گروه , ازدحام , دسته , سپاه , ميزبان , صاحبخانه , مهمان دار , انگل دار , وکيل خرج , پيشکار , مباشر , ناظر , مباشرت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضيف
دیکشنری عربی به فارسی
گروه , ازدحام , دسته , سپاه , ميزبان , صاحبخانه , مهمان دار , انگل دار , وکيل خرج , پيشکار , مباشر , ناظر , مباشرت کردن
-
واژههای مشابه
-
مضیف
واژگان مترادف و متضاد
مهمانخانه، مهمانسرا
-
مضیف
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جای پذیرایی از مهمان ، محل ضیافت .
-
مضیف
لغتنامه دهخدا
مضیف . [ م ُ ] (ع ص ) آنکه می خماند و میل میدهد. || مهماندار و خداوند مهمانخانه . (ناظم الاطباء).
-
مضیف
لغتنامه دهخدا
مضیف . [ م ُ ض َی ْ ی َ ] (ع ص ) مهمان . (از ذیل اقرب الموارد).
-
مضیف
لغتنامه دهخدا
مضیف . [ م ُ ض َی ْ ی ِ ] (ع ص ) صاحب منزل . (از ذیل اقرب الموارد).
-
مضیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mazif محل ضیافت؛ جای پذیرایی مهمان.
-
مضیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mozif مهماندار.
-
جستوجو در متن
-
مهمان دار
دیکشنری فارسی به عربی
مضيف
-
انگل دار
دیکشنری فارسی به عربی
مضيف
-
وکیل خرج
دیکشنری فارسی به عربی
مضيف
-
مباشر
دیکشنری فارسی به عربی
مدير , مضيف
-
سپاه
دیکشنری فارسی به عربی
جيش , مضيف