کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضواء
لغتنامه دهخدا
مضواء. [ م ِض ْ ] (ع اِ) باجَه . روشن . روزن . ج ، مضاوی . ورجوع به مضاوی شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مضواء
لغتنامه دهخدا
مضواء. [ م ُ ض َ ] (ع مص ) پیش آمدن و تقدم کردن برچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مضوی
لغتنامه دهخدا
مضوی . [ م َض ْ وا ] (ع اِ)روشن . باجه . ج ، مضاوی به معنی رواشن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مِضْواء و مضاوی شود.
-
پیش آمدن
لغتنامه دهخدا
پیش آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک آمدن . نزدیک شدن . تقدم . (منتهی الارب ). به حضور درآمدن . پیش روی آمدن . مقابل آمدن . اقبال . استقبال . (منتهی الارب ). جلو آمدن کسی یا چیزی را. به کسی یا چیزی نزدیک گشتن . نزدیک آمدن از جانب مقابل : عرض . (منت...