کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضغة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضغة
لغتنامه دهخدا
مضغة. [ م ُ غ َ ] (ع اِ)پاره گوشت خام خائیده . ج ، مُضَغ. (مهذب الاسماء). پاره ای از گوشت و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پاره گوشت . (ترجمان البلاغه ). پاره ای گوشت بی استخوان . (دهار). گوشت پاره . (غیاث ). || ط...
-
مضغة
واژهنامه آزاد
مضغة. [م ُ غ َ] (ع اِ) پاره گوشت خام خائیده. مُضَغ. (مهذب الاسماء). پاره ای از گوشت و جز آن علقه و مضغه ؛ دشنامی است که کمی سن را نکوهند. دشنامی است که به جوانان کم تجربه و پرادعا گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) پرخوار و شکم پرست . زشت و بدخو. ه...
-
واژههای مشابه
-
مضغه
فرهنگ فارسی معین
(مُ غ ) [ ع . مضغة ] (اِ.) لقمه ، گوشت جویده شده ، پاره گوشت .
-
مضغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مضغَة] [قدیمی] mozqe ۱. تکۀ گوشت؛ پارهای از گوشت.۲. چیزی که در دهان جویده شود؛ لقمه.
-
مُّضْغَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
قطعهاي گوشت جويده شده
-
علقه مضغه
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ قِ. مِ غَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) خون بسته شده . 2 - (ص .) در فارسی ؛ شخص پست و حقیری که خودنمایی می کند.
-
واژههای همآوا
-
مذقة
لغتنامه دهخدا
مذقة. [ م َ ق َ ] (ع اِ) شیر آمیخته با آب . (یادداشت مؤلف ). الطائفة من المذیق . (از متن اللغة).
-
مذقة
لغتنامه دهخدا
مذقة. [ م ُ ق َ ] (ع اِ) فی الحدیث : مذقة من اللبن ؛ ای شربة من اللبن الممذق . (ناظم الاطباء)؛ جرعه ای از شیر به آب آمیخته .
-
مزقة
لغتنامه دهخدا
مزقة. [ م ِ ق َ ] (ع اِ) پاره ای از جامه ٔ دریده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، مزق .
-
مزقة
لغتنامه دهخدا
مزقة. [ م ُ ق َ ] (ع اِ) مرغی است کوچک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
مضغط
لغتنامه دهخدا
مضغط. [ م َ غ َ ] (ع اِ) زمین پست که در وی آب فراهم آید و زمینی که دارای پستیها باشد و در آنها آب فراهم آید. ج ، مضاغط. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
مُّضْغَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
قطعهاي گوشت جويده شده