کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مضرت
/maze(a)rrat/
معنی
ضرر؛ زیان؛ گزند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آسیب، زیان، صدمه، گزند، لطمه ≠ منفعت
۲. زیان رسیدن، گزند رسیدن ≠ فایدت
دیکشنری
unwholesomeness
-
جستوجوی دقیق
-
مضرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسیب، زیان، صدمه، گزند، لطمه ≠ منفعت ۲. زیان رسیدن، گزند رسیدن ≠ فایدت
-
مضرت
فرهنگ فارسی معین
(مَ ضَ رَّ) [ ع . مضرة ] 1 - (مص ل .) ضرر رسانیدن . 2 - (اِ.) زیان ، ضرر.
-
مضرت
لغتنامه دهخدا
مضرت . [ م َ ض َرْ رَ ] (ع اِ) زیان و ضرر و گزند و نقصان و خسارت و آسیب و آزار و اذیت و زحمت . (ناظم الاطباء) : و مضرت دانه ٔ وی آن است که اندکی صداع آورد. (الابنیة عن حقایق الادویه ص 14). وی (یعنی افسنتین ) کُلی ̍ را مضرت کند و اصلاحش انیسون است . (...
-
مضرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مضَرّة، مقابلِ منفعت، جمع: مضارّ] maze(a)rrat ضرر؛ زیان؛ گزند.
-
واژههای مشابه
-
مضرت رساندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسیب رساندن، گزند رساندن، صدمه زدن ۲. ضرر زدن، زیان وارد آوردن
-
واژههای همآوا
-
مذرة
لغتنامه دهخدا
مذرة. [ م َ ذِ رَ ] (ع ص ) زن پلید. (منتهی الارب ). زنی که بدنش بدبو باشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به مذر شود. || بیضه ٔ گنده و تباه شده . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).
-
مذرة
لغتنامه دهخدا
مذرة. [ م ِ ذَرْ رَ ] (ع اِ) آلتی است ک بدان دانه را از کاه جدا کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سکو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مذری شود. || آلتی است که بدان تخم پاشند. (یادداشت مؤلف ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
-
مضرط
لغتنامه دهخدا
مضرط. [ م َ رِ ] (ع اِ) اِست . کون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فمضرط الموسر عرنینه و معطس المفلس مفساه .؟ (از مرزبان نامه ص 181).
-
مضرط
لغتنامه دهخدا
مضرط. [ م ُ ض َرْ رِ / م ُ رِ ] (ع ص ) آنکه کسی را بگوزاند و کاری کند که وی تیز دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه برای مضحکه از دهان بانگ تیز برآورد. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه به دهان حکایت...
-
مضرة
لغتنامه دهخدا
مضرة. [ م َ ض َرْرَ ] (ع مص ) گزند رساندن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گزند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گزند. خلاف منفعت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، مضار. (اقرب الموارد). و رجوع به مضرت شود.
-
مضرة
لغتنامه دهخدا
مضرة. [ م ُ ض ِرْ رَ ] (ع ص ) مؤنث مضر: امراة مضرة؛ زن بابنانج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مُضِرّ شود.
-
مظرة
لغتنامه دهخدا
مظرة. [ م َ ظَرْ رَ ] (ع اِ) سنگریزه های سخت تر. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). || (ص ) ارض مظرة؛ زمین سنگ ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). زمین که در آن سنگهای تیز باشد. (ناظم الاطباء).
-
مظرة
لغتنامه دهخدا
مظرة. [ م َ ظَرْ رَ ] (ع مص ) بریدن سنگ آتش زنه را. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از محیط المحیط). || ظرالناقة؛ ذبح کردن ناقه را به سنگ یا عام است . (از منتهی الارب ). ذبح کردن ناقه با ظِرّ. (از محیطالمحیط).