کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضافات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مضافات
/mozāfāt/
معنی
توابع یک شهر یا ناحیه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضافات
لغتنامه دهخدا
مضافات . [ م ُ ] (ع اِ) متعلقات و منسوبات . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بلاد و نواحی که به شهری وابسته باشند در شمار مضافات آن شهر محسوب گردند : چون اسلام ظاهر گشت و پارس گرفتند آن را از مضافات عراق گردانیدند. و در قباله ها چنین نویسند و پا...
-
مضافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مضافَة] [قدیمی] mozāfāt توابع یک شهر یا ناحیه.
-
جستوجو در متن
-
belongings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متعلقات، مضافات
-
اردجان
لغتنامه دهخدا
اردجان . [ ] (اِخ ) نام موضعی است از مضافات شیراز. || نام دیهی است از نواحی یزد. (مؤید الفضلاء).
-
پکلی
لغتنامه دهخدا
پکلی . [ پ َ] (اِخ ) نام ضلع از مضافات کشمیر. (غیاث اللغات ).
-
پروند
لغتنامه دهخدا
پروند. [ پ َرْ وَ ] (اِخ ) مزرعه ای است از مضافات قزوین به ده فرسنگ شرقی اشکنان .
-
برزی
لغتنامه دهخدا
برزی . [ ب ُ زا ] (اِخ ) دهی است از مضافات بغداد. (منتهی الارب ).
-
جاربرد
لغتنامه دهخدا
جاربرد. [ ب َ ] (اِخ ) قلعه ای از مضافات اران است . و رجوع به جاربردی شود.
-
جاری برد
لغتنامه دهخدا
جاری برد. [ ] (اِخ ) قلعه ای از مضافات ارّان است . رجوع به جاربردی شود.
-
اسفرانجان
لغتنامه دهخدا
اسفرانجان . [ ] (اِخ ) قریه ای از مضافات اردبیل : فرزند سعادتمندش عوض ، از منزل ترمکین کوچ فرموده در قریه ٔ اسفرانجان که از جمله ٔ مضافات خطه ٔ اردبیل است ، ساکن گشت . (حبیب السیر ج 3 جزو 4 ص 323).
-
کبودان
لغتنامه دهخدا
کبودان . [ ک ُ ] (اِخ ) نام قریه ای است از مضافات نیشابور. (آنندراج ) (برهان ) : بود آن قریه را کبودان نام پیر زالی در آن گرفته مقام .جامی (از فرهنگ جهانگیری ).
-
گچی
لغتنامه دهخدا
گچی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی از بلوکات عباسی ناحیه مضافات شش فرسخی مغرب عباسی است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 226).
-
کامل
لغتنامه دهخدا
کامل .[ م ِ ] (اِخ ) از اهالی مضافات لکهنو است . سمت منشیگری انگلیسیان را داشت . در سال 1226 وفات کرده است .
-
کوشکان
لغتنامه دهخدا
کوشکان . (اِخ ) نام دهی است از مضافات کاشان و جوشقان معرب آن است . (انجمن آرا). رجوع به جوشقان شود.