کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضاربه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مضاربه
/mozārebe/
معنی
معاملهای که در آن سرمایهای برای تجارت در اختیار دیگری قرار میدهند و سود آن را طبق توافق قبلی تقسیم میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تجارت و معاملهاشتراکی با سرمایه یکیازطرفین قرارداد
۲. زدوخورد کردن
فعل
بن گذشته: مضاربه کرد
بن حال: مضاربه کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضاربه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجارت و معاملهاشتراکی با سرمایه یکیازطرفین قرارداد ۲. زدوخورد کردن
-
مضاربه
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ بَ یا رِ بِ) [ ع . مضاربة ] (مص ل .) 1 - با یکدیگر زد و خورد کردن . 2 - نوعی وام که تاجر برای انجام معاملات از بانک می گیرد.
-
مضاربه
لغتنامه دهخدا
مضاربه . [ م ُ رَ / رِ ب َ / ب ِ ] (از ع ، مص ) یکدیگر را کتک زدن . || تجارت کردن در مال کسی به اینکه بهره ای از سود مر وی را باشد.- مضاربه کار ؛ سوداگری که مایه ندارد و از مال دیگری سوداگری می کند. (ناظم الاطباء).
-
مضاربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مضارَبَة] (فقه، حقوق) mozārebe معاملهای که در آن سرمایهای برای تجارت در اختیار دیگری قرار میدهند و سود آن را طبق توافق قبلی تقسیم میکنند.
-
واژههای مشابه
-
مضاربة
لغتنامه دهخدا
مضاربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ) با کسی شمشیر زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). به شمشیر زدن یکدیگر را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). همدیگر را با شمشیر زدن .(ناظم الاطباء). || غلبه کردن در نبرد: ضاربه فضربه ؛ نبرد کرد او را در ضرب پ...
-
جستوجو در متن
-
ضراب
فرهنگ فارسی معین
(ض ِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - با کسی شمشیر زدن ، مضاربه کردن . 2 - برجهیدن گشن بر ماده .
-
مضارب
لغتنامه دهخدا
مضارب . [ م ُ رِ ] (ع ص ) جنگجو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مضاربة شود.
-
مقارضة
لغتنامه دهخدا
مقارضة. [ م ُ رَ ض َ ] (ع مص ) پاداش دادن . قِراض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مجازات کردن . (از اقرب الموارد). || تجارت کردن از مال غیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تجارت کردن با دیگری به اینکه موافق شرطی که با صاحب مال کرده است س...
-
مماضغة
لغتنامه دهخدا
مماضغة. [ م ُ ض َ غ َ ] (ع مص ) کوشش نمودن با کسی در کارزار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مِضاغ . مضاربة. ضراب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مضاربت
لغتنامه دهخدا
مضاربت . [ م ُ رَ / رِب َ ] (از ع ، مص ) مال به کسی دادن برای تجارت که نفعآن شرکت باشد. (غیاث ). و رجوع به مضاربة شود. || نبرد کردن : خناجر جز با حناجر مضاربت نمی کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 323).
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اِ ] (ع مص ) بستوه آمدن . || بشوهر دادن زن را. || بضاعت ساختن . چیزی را سرمایه کردن . || سیراب کردن . || رسول را جواب شافی گفتن . || بیان شافی کردن . هویدا کردن کلام . || بضاعت دادن . آخریان فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی به سرمایه دا...
-
قراض
لغتنامه دهخدا
قراض . [ ق ِ ] (ع مص )مقارضة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاداش دادن . (منتهی الارب ). کیفر دادن و آن در کار بد و گفتار بدی است که انسان به رفیق خود بگوید. (از اقرب الموارد). || به شرکت تجارت کردن از مال غیری . (منتهی الارب ). مضاربه . (منتهی الار...
-
مجالده
لغتنامه دهخدا
مجالده . [ م ُ ل َ دَ / م ُ ل ِ دِ ] (ع مص ) مضاربه . ضِراب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجالدة. مجالدت : با پنج شش کس معدود که اسبان ایشان در زین بود بر نشست و مطارده و مجالده ٔ بسیار نمود. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به مجالدة و مجالدت شود.