کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م َ ] (ع مص ) رفتن . سیر. مسیرة. سیرورة. تسیار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مصدر میمی است به معنی رفتن و سیر کردن . (آنندراج ) (غیاث ). رفتن . (دهار) (تاج المصادر) : ایا مراد تو مقصود آسمان ز مدارو یا رضای تو مطلوب اختران...
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م ِ س ِی ْ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان آبشار بخش شادکان شهرستان خرمشهر، در 4هزارگزی جنوب شرقی شادکان . دشت ، گرمسیر و مالاریائی . سکنه ٔ آن 1097تن و آب آن از رودخانه ٔ جراحی و محصول آن غلات ، برنج ، خرما و شغل اهالی زراعت ، تربیت و غرس نخل...
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م ُ س َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ باخطها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ خطدار. (ناظم الاطباء). || حلوائی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قسمی از حلوا. || سفر. || جای مشهور و خوشنمائی که سزاوار است شخص مسافر در تفحص و تجسس ...
-
مسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] masir ۱. معبر؛ گذرگاه؛ راه؛ جاده.۲. (اسم مصدر) رفتن؛ روان شدن.۳. (اسم مصدر) سیروگردش.
-
جستوجو در متن
-
قضاوقدر
دیکشنری فارسی به عربی
مصير
-
نصیبب وقسمت
دیکشنری فارسی به عربی
مصير
-
مقدر شدن
دیکشنری فارسی به عربی
مصير
-
بسرنوشت شوم دچار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مصير
-
مصارین
لغتنامه دهخدا
مصارین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مصران . جج ِ مصیر. (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || ج ِ مصیر، به معنی روده . (آنندراج ). رجوع به مصران و مصیر شود.
-
سرنوشت
دیکشنری فارسی به عربی
اتجاه , قدر , قسمة , قطعة , مصير
-
مصران
لغتنامه دهخدا
مصران . [ م ُ ] (ع اِ) قسمی از خرمای هیچکاره . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).- مصران الفار ؛ نوعی از خرمای هیچکاره . (منتهی الارب ).- مصران الفارة ؛ نوعی است از خرمابن . (مهذب الاسماء).|| ج ِ مصیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). ج ِ مصیر...
-
تقدیر
دیکشنری فارسی به عربی
اتجاه , اسخر , اطراء , تقدير , توزيع , قدر , مصير , نظام
-
ذوحمام
لغتنامه دهخدا
ذوحمام . [ ح َ ] (اِخ ) نام موضعی در قول جریر : عفاذ و حمام بعدنا و حفیرو بالسر مبدی منهم و مصیر.
-
امصرة
لغتنامه دهخدا
امصرة. [ اَ ص ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ مصیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). روده ها. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ).
-
وهاب
لغتنامه دهخدا
وهاب . [ وَهَْ ها ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی : تا مآب و مصیر و ملجاء خلق نبود جز به خالق وهاب . سوزنی .داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت عیش هنی و طبع سخی و کف واهب .سوزنی .