کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصون ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصون ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
ختم
-
واژههای مشابه
-
مصون داشتن
واژگان مترادف و متضاد
حفظ کردن، نگاه داشتن، ایمن داشتن، نگهداری کردن، مصون کردن
-
مصون شدن
واژگان مترادف و متضاد
مصونیتیافتن، مصونیت پیدا کردن، ایمن شدن، مصونگشتن
-
مصون ماندن
واژگان مترادف و متضاد
درامانماندن، محفوظ ماندن، ایمن بودن
-
مصون کردن
دیکشنری فارسی به عربی
منيع
-
مصون از خطا
دیکشنری فارسی به عربی
معصوم
-
جستوجو در متن
-
defends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفاع می کند، دفاع کردن از، حمایت کردن، مصون ساختن، محافظت کردن، طرفداری کردن
-
defending
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفاع کردن، دفاع کردن از، حمایت کردن، مصون ساختن، محافظت کردن، طرفداری کردن
-
ایمن گردانیدن
لغتنامه دهخدا
ایمن گردانیدن . [ م ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) مصون ساختن . محفوظ داشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ختم
دیکشنری عربی به فارسی
مهر , خاتم , کپسول , پهن , کاشه , رک گو , بي پرده حرف زن , رک , بي پرده , صريح , نيرومند , مجاني , چپانيدن , پرکردن , اجازه عبور دادن , مجانا فرستادن , معاف کردن , مهر زدن , باطل کردن , مصون ساختن , تحت تاثير قرار دادن , باقي گذاردن , نشان گذاردن , ت...
-
تتیس
لغتنامه دهخدا
تتیس . [ ت ِ ] (اِخ ) در افسانه های باستانی یونان ، ربةالنوع دریا و دختر «نره » و «دوریس » است . «زئوس » و «پوزیدون » هر دو خواهان ازدواج با وی شدند. ولی «تمیس » پیشگویی کرد، پسری که از تتیس بدنیا آید از پدرش بزرگتر و قوی تر خواهد بود. آنگاه خدایان م...
-
بازخریدن
لغتنامه دهخدا
بازخریدن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) خریدن . ابتیاع کردن . از نو خریدن فروخته را : و به هر شهر کس ببردندی و خط بیاع بدان عرض کردندی بسود بازخریدندی ناگشاده . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 146). || خلاص دادن و رهانیدن . (آنندراج ). خلاص دادن بفداء. افتداء. باز...
-
باغ وحش
لغتنامه دهخدا
باغ وحش . [ غ ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باغ وحوش جائی خاص نگهداری دام و دد و پرندگان و خزندگان بحری و بری و ماهیان . جایی که جانوران وحشی را برای تماشا یا مطالعه در احوال و اعمال آنان نگهداری کنند و چون معمولا آن جایگاه صورت باغ دارد لذا به باغ...