کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصنع
/masna'/
معنی
۱. جایی که آب باران در آن جمع شود، مانند حوض، آبگیر، آبانبار.
۲. کارگاه؛ کارخانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصنع
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای گرد آمدن باران ، آبگیر. 2 - ده ، قریه . 3 - کارخانه ، کارگاه . ج . مصانع .
-
مصنع
لغتنامه دهخدا
مصنع. [ م َ ن َ ] (ع اِ) جای گرد آمدن آب باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). غدیر. آبگیر طبیعی . || آب انبار. مصنعة. آبگیر و حوض . (غیاث ). آبدان .و رجوع به مصانع شود : و آب این شهر [ تنیس ] از این مصنعهاست که به وقت زیاده شدن نیل پر...
-
مصنع
لغتنامه دهخدا
مصنع. [ م ُ ص َن ْ ن َ ] (ع ص ) برساخته . (یادداشت مؤلف ).مجعول . و رجوع به مصنوعی شود. || کند: فرس مصنع؛ اسب کند. مقابل جواد : هیچ کس از ماه مقنع و فرس مصنع کار بدر تمام و سیر جواد خوشخرام توقع نکرد. (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 46). || آراسته . زیبا : ر...
-
مصنع
دیکشنری عربی به فارسی
کارخانه
-
مصنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مصانع] ‹مصنعه› [قدیمی] masna' ۱. جایی که آب باران در آن جمع شود، مانند حوض، آبگیر، آبانبار.۲. کارگاه؛ کارخانه.
-
واژههای مشابه
-
مصنع الخمور
دیکشنری عربی به فارسی
ابجوسازي , کارخانه ابجو سازي
-
مصنع المعلبات
دیکشنری عربی به فارسی
کنسروسازي , کارخانه اي که گوشت وميوه وغيره را درقوطي کنسرو ميکند
-
واژههای همآوا
-
مثنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مثنیٰ] (موسیقی) masnā تار دوم عود.
-
مثنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مثنّیٰ] mosannā ۱. (ادبی) در نحو عربی، اسمی که بر دو کس یا چیز دلالت میکند، مانندِ زوجین.۲. (قید) [قدیمی] دوباره.
-
مثنا
لغتنامه دهخدا
مثنا. [ م ُ ث َن ْ نا ] (ع ص ) مکرر. دوباره : اشعار من آن است که در صنعت نظمش نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 18).فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکررمدح تو گویم اکنون هرلحظه ای مثنا. امیرمعزی .ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و ...
-
مَسَّنَا
فرهنگ واژگان قرآن
به ما رسيد - با ما تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معناي تماس گرفتن دو چيز با يکديگر است)
-
جستوجو در متن
-
مصانع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مصنع و مصنعة] [قدیمی] masāne' = مصنع