کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مصالت
لغتنامه دهخدا
مصالت . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مَصْلَت . (ناظم الاطباء). رجوع به مصلت شود.
-
اصلیت
لغتنامه دهخدا
اصلیت . [ اِ ] (ع ص ) مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. اصلتی . اِصلات . مصلات . مِصلت . مُصلت . (از قطر المحیط). مرد دلاور کاربر در نیازمندیها. منصلت . (از المنجد). و رجوع به اصلات و اصلتی و دیگر کلمه های مترادف آن شود.
-
اصلتی
لغتنامه دهخدا
اصلتی . [ اَ ل َ تی ی ] (ع ص ) مرد رسا در امور. (منتهی الارب ). مردی که روان باشد در کار و کارگذار. (لغت خطی ). مرد چابک و زیرک و ماهر در کار. (ناظم الاطباء).مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. (از قطر المحیط) (از المنجد). و رجوع...
-
اصلات
لغتنامه دهخدا
اصلات . [ اِ ] (ع ص ) مرد دلاور و کاربُردر نیازمندیها و آماده برای انجام دادن آنها. (از قطر المحیط). اِصلیت . اَصلتی . صَلت . صلتان . مِصْلَت . مصلات . منصلت . (قطر المحیط) (المنجد). و رجوع به لغات مذکور و المنجد و قطر المحیط و اقرب الموارد شود.
-
قطر
لغتنامه دهخدا
قطر. [ ق َ ] (ع مص ) دوختن جامه را. || قطران مالیدن شتر را. || چکیدن . || چکانیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اصمعی گوید: متعدی و لازم هر دو استعمال میشود. و ابوزید گوید: به خودی خود متعدی نشود بلکه به وسیله ٔ همزه ٔ باب اِفعال گویند: اقطره اﷲ. ...
-
رسا
لغتنامه دهخدا
رسا. [ رَ ] (نف ) رسنده . (ناظم الاطباء). رسنده به چیزی . (آنندراج ). واصل . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). واصل شونده . که تواند رسید : اشکم رساست از ته دل میکند دعادرخلوت وصال تو راه سخن مباد. اسیر (از آنندراج ).جای ترحم است به دلهای دردمندکز آه عاشقان ...