کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصقع
/mesqa'/
معنی
۱. فصیح؛ بلیغ؛ سخنور.
۲. بلندآواز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصقع
فرهنگ فارسی معین
(مِ قَ) [ ع . ] (ص .) 1 - سخنگوی بلند آواز. 2 - فصیح بلیغ . ج . مصاقع .
-
مصقع
لغتنامه دهخدا
مصقع. [ م ِ ق َ ] (ع ص ) بلیغ فصیح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مصقل . قوی سخن . (مهذب الاسماء). سخت گویا. (دهار). || بلندآواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سخنگوی بلندآواز. || آنکه درنماند در سخن و بسته نشودبر وی کلام . (...
-
مصقع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مصاقع] [قدیمی] mesqa' ۱. فصیح؛ بلیغ؛ سخنور.۲. بلندآواز.
-
واژههای همآوا
-
مسقع
لغتنامه دهخدا
مسقع. [ م ِ ق َ ] (ع ص ) فصیح و بلیغ و مصقع، گویند خطیب مسقع یا مصقع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مسقع
لغتنامه دهخدا
مسقع. [ م ِ ق َ ] (ع ص ) فصیح و بلیغ و مصقع، گویند خطیب مسقع یا مصقع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مصاقع
لغتنامه دهخدا
مصاقع. [ م َ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِصْقَع. (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ مصقع، به معنی فصیح و بلیغ. (آنندراج ) (از غیاث ) : به چوگان فصاحت و بلاغت گوی هنروری وسخندانی از مصاقع خطبا و ادباء اقاصی و ادانی درربودند. (مقدمه ٔ حافظ چ قزوینی ). و رجوع به مصقع...
-
مصقل
لغتنامه دهخدا
مصقل . [ م ِ ق َ ] (ع ص ) مصقع. خطیب بلیغ. مقلوب مصلق است . (ناظم الاطباء). خطیب بلیغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مصلق و مصقع شود.
-
مسطع
لغتنامه دهخدا
مسطع. [ م ِ طَ ] (ع ص ) فصیح . (منتهی الارب ). خطیب مسطع مصقع؛ یعنی بلیغ و متکلم . (از اقرب الموارد).
-
مصلاق
لغتنامه دهخدا
مصلاق . [ م ِ ] (ع ص ) خطیب بلیغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مسلاق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصقع و مصقل و مسلاق و مصلق شود.
-
مصلق
لغتنامه دهخدا
مصلق . [ م ِ ل َ ] (ع ص ) خطیب بلیغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صلاق . مصلاق .(منتهی الارب ). و رجوع به مصقل و مصقع و مصلاق شود.