کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصطفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصطفی
/mostafā/
معنی
برگزیده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برگزیده، منتخب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصطفی
واژگان مترادف و متضاد
برگزیده، منتخب
-
مصطفی
فرهنگ نامها
(تلفظ: mostafā) (عربی) (در قدیم) برگزیده ، صاف کرده شده ؛ (در اعلام) از القاب حضرت رسول اکرم محمد بن عبدالله (ص) .
-
مصطفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ فا) [ ع . ] (اِمف .) برگزیده شده .
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن پیر محمد، معروف به عزمی زاده و بستان افندی . از علما و نویسندگان ترک بود و به سال 1040 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - نجاةالاحباب و تحفة ذوی الالباب . 2 - حاشیه ای بر «مغنی » ابن هشام . 3 - حاشیه ای بر «دررالاحکام » ...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن حسین کاشانی نجفی . فقیه امامی . در کاشان به دنیا آمد و در کاظمیه در 29 رمضان به سال 336 هَ . ق . در حدود هفتادوپنج سالگی درگذشت . کتاب «التجری » در بعضی مسائل شیعه از اوست . (از اعلام زرکلی ) (از الذریعه ج 3 ص 359).
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن سیدحسن بن سان بن احمد هاشمی حسینی جنابی رومی ، مکنی به ابومحمد. مورخی فاضل و اصلش از جنابه ٔ فارس بود. در ترکیه به دنیا آمد و شهرت یافت و در سال 985 هَ . ق . در مدرسه ٔ بروسه به تدریس پرداخت و در حلب به سال 944 به منص...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن کمال الدین بن علی بکری صدیقی (1099 - 1162 هَ .ق .)، مکنی به ابوالمواهب . طریقه ٔ خلوتیان و مذهب حنفیان داشت و خود از گویندگان و دانشمندان و مؤلفان و سفرنامه نویسان نامی بود. وی به حلب و بغداد و مصر و قسطنطنیه و حجاز ...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن محمد سلیم غلایینی (1303 - 1364 هَ . ق .). از گویندگان و نویسندگان و خطبای نامی و از اعضای مجمع علمی عربی بیروت بود. شاگردی محمد عبده کرد و مناصب علمی و دیوانی و ریاست مجمع اسلامی را در بیروت داشت از آثار اوست : 1 -نظر...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن محمدبن رحمةاﷲبن عبدالمحسن ایوبی انصاری رحمتی ، مکنی به ابوالبرکات . فقیه دمشقی . از دانشمندان حنفی بود در سال 1187 هَ . ق . به مدینه مهاجرت کرد و به مکه رفت و به سال 1205 هَ . ق . در آنجا درگذشت . از آثار اوست : حاشیه...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) پیغمبر (ص ). از نامهای آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله .(ناظم الاطباء). لقبی از القاب رسول صلوة اﷲ علیه . ازالقاب حضرت محمد (ص ). (یادداشت مؤلف ) : شفیع باش برِشه مرا بدین زلت چو مصطفی برِ دادار برروشنان را. دقیقی .گر مدیح و آ...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) زین الدین حمصی . شاعر از اهل حمص بود. به سال 1248 هَ . ق . در آنجا به دنیاآمد و به سال 1319 هَ . ق . در همانجا درگذشت . آواز جانفزایی داشت و اشعار لطیفی در غزل و ستایش حضرت رسول (ص ) دارد. معارضاتی با شاعر معاصر خود محمدب...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (ع ص ) برگزیده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (دهار). برگزیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). گزین کرده شده . گزیده . گزین . مختار. اختیارشده . انتخاب شده . (یادداشت مؤلف ). || صاف کرده شده . مصفا. (از غیاث ) (از آنند...
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبیداﷲ القسطنطینی ، معروف به حاجی خلیفه و کاتب چلبی . صاحب کشف الظنون (متوفا به سال 1068 هَ . ق .). رجوع به کاتب چلبی شود.
-
مصطفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مصطفیٰ] ‹مصطفا› [قدیمی] mostafā برگزیده.
-
مصطفی
واژهنامه آزاد
از صافی رد شده، غربال شده، جداشده، برگزیده.