کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تاریخ مصر جدید
لغتنامه دهخدا
تاریخ مصر جدید. [ خ ِ م ِ رِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آنجمله تاریخ قبط جدید است . نام ماههای آن عبارتند از: توت ، بابه ، هثور، کیهک ، طوبه ، امشیر، برمهات ، برمرزه ، بشنسد، بونه ، ابیب ، ...
-
تاریخ مصر قدیم
لغتنامه دهخدا
تاریخ مصرقدیم . [ خ ِ م ِ رِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آن جمله تاریخ قبط قدیم است ، و این تاریخ بخت نصر اول از پادشاهان بابل است و روزهای سال این تاریخ 365 روز بدون کسر باشد و نام ماههایش ...
-
مصر و چین
فرهنگ گنجواژه
کشورهای باستانی.
-
واژههای همآوا
-
مسر
لغتنامه دهخدا
مسر. [ م َ ] (ع مص ) کشیدن چیزی را و بیرون آوردن از تنگی . (از منتهی الارب ). || به بدی مردمان شتافتن و سخن چینی نمودن و ورغلانیدن مردم را. (از اقرب الموارد).
-
مسر
لغتنامه دهخدا
مسر. [ م َ س َ ] (ا) یخ را گویند و آن آبی باشد که در زمستان سخت منجمد شود و مانند بلور نماید. (برهان ). اما ظاهراً مُصَحَّف هسر است . و رجوع به هسر شود.
-
مسر
لغتنامه دهخدا
مسر. [ م ُ س ِرر ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسرار. رجوع به اسرار شود. راز پوشیده کننده و پنهان نماینده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ظاهرکننده . (از منتهی الارب ). || مسرورکننده . شادسازنده . (از اقرب الموارد).
-
مِصْرَ
فرهنگ واژگان قرآن
مصر- شهر(در عبارت " ﭐهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ ")
-
جستوجو در متن
-
egypt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مصر، کشور مصر
-
امصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِصر] [قدیمی] 'amsār = مِصر
-
egipto
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مصر
-
پافشار
دیکشنری فارسی به عربی
مصر
-
پاپی
دیکشنری فارسی به عربی
مصر
-
بوصیر
لغتنامه دهخدا
بوصیر. (اِخ ) چهار ده است به مصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام دهی در مصر. (ناظم الاطباء).
-
Ptolemaic period
دورۀ بطلمیوسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← مصر بطلمیوسی