کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصرف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصرف کردن
مترادف و متضاد
۱. بهکار بردن، استفاده کردن، صرف کردن
۲. تمام کردن
برابر فارسی
گساریدن
دیکشنری
consume, eat, expend, outwear, spend, use
-
جستوجوی دقیق
-
مصرف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهکار بردن، استفاده کردن، صرف کردن ۲. تمام کردن
-
مصرف کردن
فرهنگ واژههای سره
گساریدن
-
مصرف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استعمال , استهلک , انفق , کل
-
واژههای مشابه
-
harmful use
مصرف پُرزیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] نوعی الگوی مصرف مواد اعتیادآور که به صدمات جسمی و روانی منجر میشود
-
collective consumption
مصرف جمعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] آن دسته از خدمات اجتماعی نظیر آموزش و بهداشت و حملونقل انبوه که شامل حال جمع کثیری از مردم میشود و منبع بزرگی برای بازتولید نیروی کار محسوب میشود
-
fuel consumption, fuel burn
مصرف سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی، علوم نظامی، قطعات و مجموعههای خودرو] حجم یا جرم مشخصی از سوخت که در موتورها در واحد زمان مصرف میشود
-
مصرف مشامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← مصرف انفیهای
-
مقدار مصرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← چنده
-
مصرف کرد
فرهنگ واژههای سره
گسارد
-
مصرف کننده
فرهنگ واژههای سره
گسارنده، کاربر
-
بی مصرف
لغتنامه دهخدا
بی مصرف . [ م َ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + مصرف ) که محل صرف ندارد. که جای بکار رفتن ندارد. || بیفایده و هیچکاره . (ناظم الاطباء): آدمی بی مصرف ؛ هیچکاره . کاغذی بی مصرف ؛ بکار نیامدنی . (یادداشت مؤلف ).
-
مصرف کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مستهلک
-
مصرف کردنی
دیکشنری فارسی به عربی
صالح للاستعمال
-
بی مصرف
دیکشنری فارسی به عربی
عاطل