کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصرف تزریقی مواد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مصرف پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للاستهلاک
-
مصرف سنج
دیکشنری فارسی به عربی
متر
-
مصرف كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استنفد
-
بی مصرف
لهجه و گویش تهرانی
بدردنخور،بی عرضه
-
یکبار مصرف
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تک گسار، چندگسار، دورانداختنی. "تَک گُسار" از ریشۀ "گُساردَن" به چَمِ "مصرف کردن". اگر ریز شویم، برای نمونه:یک آبدزدک (سرنگ) "تک گسار" است. یک لیوان "چندگسار" است. هر دو "دورانداختنی" هستند.
-
سوء مصرف
واژهنامه آزاد
مصرف بیش از حد.
-
sniff/ sniffing, insufflations, nasal insufflation
مصرف انفیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مصرف مادۀ اعتیادآور از راه بالا کشیدن آن از بینی و تماس مستقیم با مخاط بینی متـ . مصرف مشامی
-
instream water use
مصرف درونرودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مصرف آب در داخل رودخانه توسط موجودات آبزی و نیز برای فعالیتهایی مانند پرورش ماهی و تولید انرژی برقابی
-
glue sniffing
مصرف مشامی چسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] استنشاق بخار چسب برای کسب لذت متـ . چسبمشامی
-
specific fuel consumption, SFC
مصرف ویژۀ سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] میزان جرمی سوختی که موتور برای تولید یک واحد توان یا نیروی کششی در ساعت مصرف میکند
-
سرسام قطع مصرف الکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← روانآشفتگی قطع مصرف الکل
-
تعیین مقدار مصرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← چندهگذاری
-
food consumption pattern
الگوی مصرف غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] طرح کلی نشاندهندۀ وضعیت مصرف غذا در یک مجموعه
-
چیزقشنگ وبی مصرف
دیکشنری فارسی به عربی
دمية
-
بی مصرف شدن
دیکشنری فارسی به عربی
خرقة