کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصرف
/masraf/
معنی
۱. صرف و خرج کردن.
۲. (اسم) [قدیمی] جای صرف و خرج کردن؛ محل خرج.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استعمال، استفاده، صرف، کاربرد
برابر فارسی
گسارش، کاربرد، کارکرد
فعل
بن گذشته: مصرف کرد
بن حال: مصرف کن
دیکشنری
consumption, depletion, expenditure, use
-
جستوجوی دقیق
-
مصرف
واژگان مترادف و متضاد
استعمال، استفاده، صرف، کاربرد
-
مصرف
فرهنگ واژههای سره
گسارش، کاربرد، کارکرد
-
مصرف
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) محل خرج و صرف . ج . مصارف .
-
مصرف
لغتنامه دهخدا
مصرف . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (یادداشت مؤلف ).مَصْرِف . || خرج و صرف . (ناظم الاطباء). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 2 شماره ٔ 1 ص 26...
-
مصرف
لغتنامه دهخدا
مصرف . [ م ُ رِ ] (ع ص ) صرف کننده . (از غیاث ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مصرف
لغتنامه دهخدا
مصرف . [م َ رِ ] (ع اِ) محل بازگشت . (ناظم الاطباء). جای بازگشت . (منتهی الارب ). معدل . (یادداشت مؤلف ). || جای گریز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). || خلاص و رهایی از بدبختی . (ناظم الاطباء). ج ، مصارف . || در عبارت زیر از فارسنامه جای بازگرداندن آب...
-
مصرف
دیکشنری عربی به فارسی
کنار , لب , ساحل , بانک , ضرابخانه , رويهم انباشتن , در بانک گذاشتن , کپه کردن , بلند شدن (ابر يا دود) بطور متراکم , بانکداري کردن
-
مصرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصرِف، جمع: مصارف] masraf ۱. صرف و خرج کردن.۲. (اسم) [قدیمی] جای صرف و خرج کردن؛ محل خرج.
-
مصرف
دیکشنری فارسی به عربی
استعمال , استهلاک , انفاق , رمي , مبذر , نفقة
-
واژههای مشابه
-
مصرف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهکار بردن، استفاده کردن، صرف کردن ۲. تمام کردن
-
harmful use
مصرف پُرزیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] نوعی الگوی مصرف مواد اعتیادآور که به صدمات جسمی و روانی منجر میشود
-
collective consumption
مصرف جمعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] آن دسته از خدمات اجتماعی نظیر آموزش و بهداشت و حملونقل انبوه که شامل حال جمع کثیری از مردم میشود و منبع بزرگی برای بازتولید نیروی کار محسوب میشود
-
fuel consumption, fuel burn
مصرف سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی، علوم نظامی، قطعات و مجموعههای خودرو] حجم یا جرم مشخصی از سوخت که در موتورها در واحد زمان مصرف میشود
-
مصرف مشامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← مصرف انفیهای