کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصدر فعل بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصدر فعل بودن
دیکشنری فارسی به عربی
يکون
-
واژههای مشابه
-
حرف مصدر
لغتنامه دهخدا
حرف مصدر. [ ح َ ف ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداة مصدر. علامت مصدر. پساوند مصدر و آن دال و نون یا تاء و نون است . شمس قیس علامتهای حاصل مصدر را نیز در عنوان حرف مصدر آورده گوید: و آن الف و راء است که در اواخر بعضی افعال معنی مصدری دهد، چنانک...
-
مصدر الازعاج
دیکشنری عربی به فارسی
ازار , مايه تصديع خاطر , مايه رنجش , اذيت
-
اسم مصدر
دیکشنری فارسی به عربی
اسم المصدر
-
علا مت مصدر انگلیسی است
دیکشنری فارسی به عربی
آلي
-
جستوجو در متن
-
يکون
دیکشنری عربی به فارسی
مصدر فعل بودن , امر فعل بودن , وجود داشتن , زيستن , شدن , ماندن , باش
-
است
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [']ast ۱. فعل سومشخص مفرد معین که ماضی نقلی به کمک آن صرف میشود: گفته است.۲. [مقابلِ نیست] فعل سومشخص مفرد مضارع از مصدر «بودن»؛ هست: هوا سرد است.
-
است
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (فع رابطه .) سوم شخص مفرد از مصدر «اَستن » [ = هستن . ] (زمان حال فعل «بودن »): هوا روشن است .
-
فعل
لغتنامه دهخدا
فعل . [ ف ِ ] (ع اِ) حرکت مردم . (منتهی الارب ). اسم حدث و آن کنایت از حرکت انسان است . (از اقرب الموارد). کردار یا کنایت از عملی است متعدی . ج ، فِعال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، فعال ، افعال . جج ، افاعیل . (فرهنگ فارسی معین ). علم ، مق...
-
هست
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [قدیمی] hast ۱. سومشخص مفرد مضارع از فعل بودن یا هستن.۲. (اسم مصدر) وجود.۳. (اسم) موجود.〈 هست شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] بهوجود آمدن؛ موجود شدن.〈 هست کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بهوجود آوردن؛ پدید آوردن.〈 هستونیست: [مجاز] بودونب...
-
نیست
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [مقابلِِ هست] nist ۱. سومشخص مضارع منفی از مصدر بودن.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] عدم؛ نیستی.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] نابود؛ ناپدید؛ معدوم.
-
حرامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] harāmi ۱. حرام بودن.۲. (اسم) [عامیانه] نوشیدنی الکلی.=حرامی کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] مرتکب شدن فعل حرام.
-
باشد
لغتنامه دهخدا
باشد. [ ش َ ] (فعل دعایی ) و باشد که ... (از مصدر بودن ) یحتمل . یُمکِن . شاید. کاش . کاشکی . امید است . محتمل است . بُوَد. لَعَل َّ : آبی بروزنامه ٔ اعمال ما فشان باشد توان سترد حروف گناه از او. حافظ.بمعنی تمنی و ترجی است . (شعوری ج 1 ص 156). رجوع ب...