کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصخ
لغتنامه دهخدا
مصخ . [ م َ ] (ع مص ) صورت برگردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگردانیدن روی چیزی را. لغتی است در مسخ . (ناظم الاطباء). ورجوع به مسخ شود. || گرفتن هر چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || برکندن چیزی را. (ناظم الاطباء). || بدتر کردن . || ب...
-
واژههای همآوا
-
مسخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. تغییر هیئت، تغییرصورت، دگرگونسازی ۲. انتقال روح انسان بهبدن حیوان
-
مسخ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) وضع یا فرایند تبدیل موجودی به موجودی پست تر و زشت تر. 2 - (اِمص .) دگرگون سازی .
-
مسخ
لغتنامه دهخدا
مسخ . [ م َ ] (ع مص ) صورت برگردانیدن و بدتر کردن . ازآن جمله است مسخه اﷲ قِرداً. (از منتهی الارب ). تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). برگشتن صورت به بدتر از آن . (تاج المصادر بیهقی ). از صورت مردمی بگردانید...
-
مسخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] masx تغییرشکلیافته، بهویژه بهشکلحیواندرآمده؛ زشتشده.
-
مسخ
واژهنامه آزاد
چهره او را بصورت زشتى در آورد ، او را مسخ کرد
-
جستوجو در متن
-
برکشیدن
لغتنامه دهخدا
برکشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بیرون کشیدن . استخراج کردن . برآوردن . بیرون کردن . بالا کشیدن . بیرون آوردن . (ناظم الاطباء). خارج ساختن . (یادداشت مؤلف ) : لعل می را ز درج خم برکش در کدونیمه کن به پیش من آر. رودکی .ناگاه پای اسب بهرام بد...