کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصاهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصاهر
لغتنامه دهخدا
مصاهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) دامادخسری کننده . || خویش سببی : آنگه اسماعیل را و قبیله ٔ جرهم را حج فرمود و مناسک بیاموخت و ایشان مصاهران اسماعیل بودند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). و رجوع به مصاهرت و مصاهرة و مصاهره شود.
-
واژههای همآوا
-
مساهر
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ) [ ع . ] (اِفا.) شب زنده دار.
-
مساحر
لغتنامه دهخدا
مساحر. [ م َ ح ِ ] (ع اِ) سَحر. اعلای سینه : انتفخ مساحره و یا سحره ؛ از حد مرتبه ٔخود تجاوز کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به سحر شود.
-
مساهر
لغتنامه دهخدا
مساهر.[ م ُ هَِ ] (ع ص ) شب زنده دار. رجوع به مساهرة شود.
-
مصاحر
لغتنامه دهخدا
مصاحر. [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) آنکه آشکارا حرب کند نه به فریب ، و همچنین است در غیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه آشکارو در صحرا با حریف خود جنگ کند نه به فریب . || آنکه هر کاری را آشکارا کند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) محمدبن معن بن محمدبن احمد صمادح منعوت به معتصم تجیبی صاحب المریه و بجایه و صمادحیه از بلاد اندلس . جدّ او محمدبن احمدبن صمادح به روزگار المؤید هشام بن الحکم الاموی صاحب شهر و شقه و اعمال آن بود پسر عم وی منذربن یحیی...