کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصانع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصانع
/masāne'/
معنی
= مصنع
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصانع
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ) [ ع . ] (اِ.) جَ مصنع و مصنعه . 1 - جاهایی که باران در آن جمع شود، آبگیرها. 2 - دیه ها. 3 - قلعه ها، قصرها.
-
مصانع
لغتنامه دهخدا
مصانع. [ م َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ مصنع و مَصْنَعة. (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). جاها که آب باران در آن جمع شود. غدیرها و آبگیرهای طبیعی : سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات ِتو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی ؟ سعدی .|| آبگیرها و آبدانهای ساخ...
-
مصانع
لغتنامه دهخدا
مصانع. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) کسی که آسان فرامی گیرد کاری را و چیزی را. (ناظم الاطباء).
-
مصانع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مصنع و مصنعة] [قدیمی] masāne' = مصنع
-
واژههای مشابه
-
مَصَانِعَ
فرهنگ واژگان قرآن
قلعههاي محکم - قصرهاي استوار - ساختمانهاي عالي (جمع مصنع)
-
واژههای همآوا
-
مَصَانِعَ
فرهنگ واژگان قرآن
قلعههاي محکم - قصرهاي استوار - ساختمانهاي عالي (جمع مصنع)
-
جستوجو در متن
-
مصنع
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای گرد آمدن باران ، آبگیر. 2 - ده ، قریه . 3 - کارخانه ، کارگاه . ج . مصانع .
-
مصنعة
لغتنامه دهخدا
مصنعة. [ م َ ن َ / ن ُ ع َ ] (ع اِ) آبگاه . (یادداشت مؤلف ). جای گرد آمدن آب باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب انبار. مصنع. (منتهی الارب ). آبگیر. ج ،مصانع. (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). حوض بزرگ . (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (مج...
-
قلعه خوادان
لغتنامه دهخدا
قلعه خوادان . [ ق َ ع َ خوا / خا ] (اِخ ) قلعه ای است محکم و در ولایت فسا واقع است هوایی معتدل دارد و آبش از مصانع است . (نزهة القلوب ص 133).
-
قلعه ٔگنبد ملغان
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔگنبد ملغان . [ ق َ ع َ ی ِ گُم ْ ب َ ؟] (اِخ ) بحدود ارجان و از محکمی به یک مرد نگاه توان داشت . هوایش معتدل است و آبش از مصانع و غله در آنجا چند سال از آفت ایمن بود. (نزهة القلوب ص 134).
-
قلعه سحیران
لغتنامه دهخدا
قلعه سحیران . [ ق َ ع َ ؟] (اِخ ) قلعه ای است در نزدیکی جویم ابی احمد. (جغرافیای غرب ایران ص 130). نزهة القلوب آن را سمیران ضبط کرده و آرد: قلعه ٔ سمیران جایی استوار است و بجویم ابواحمد است . و آبش از مصانع. (نزهة القلوب ص 134).
-
خرمه قلعه
لغتنامه دهخدا
خرمه قلعه . [ خ ُرْ رَ م َ ق َ ع َ ] (اِخ ) نام قلعتی بوده است در نواحی فارس . حمداﷲ مستوفی در ذکر آن آورد: قلعه ٔ خرمه قلعه ای محکم است در میان آبادانی و هوائی معتدل دارد و آبش از مصانع. (نزهةالقلوب ج 3 چ لیدن ص 133). و رجوع به «خرمه » شود.