کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصافحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصافحت
لغتنامه دهخدا
مصافحت . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ ] (از ع ، مص ) مصافحة. رجوع به مصافحة شود.
-
واژههای همآوا
-
مسافهت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ هَ) [ ع . مسافهة ] 1 - (مص م .) دشنام دادم . 2 - (مص ل .) نادانی کردن .
-
مسافحة
لغتنامه دهخدا
مسافحة. [ م ُ ف َ ح َ] (ع مص ) سفاح . زنا کردن . (منتهی الارب ). با کسی زناکردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).فجور کردن و زنا کردن با یکدیگر. (اقرب الموارد).
-
مسافحة
لغتنامه دهخدا
مسافحة. [ م ُ ف ِ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مسافح . نعت فاعلی از مسافحة. زانیة. زن بدکار. زنی پلیدکار. (دهار). ج ، مسافحات . رجوع به مسافح و مُسافَحة شود.
-
مسافهة
لغتنامه دهخدا
مسافهة. [ م ُ ف َ هََ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نادانی نمودن . (منتهی الارب ). مجاهله . || نشستن نزدیک خم و دن و شراب خوردن ساعت بعد ساعت . || اسراف نمودن درخوردن شراب و بدون اندازه خوردن آن . (منتهی الارب ) (اقرب...
-
مصافحة
لغتنامه دهخدا
مصافحة. [ م ُ ف َ ح َ ] (ع مص ) دست یکدیگر را گرفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).دست کسی را گرفتن . (ناظم الاطباء). دست یکدیگر را گرفتن در سلام . (تاج المصادر بیهقی ). تصافح . دست به یکدیگر دادن . دست دادن . (یادداشت مؤلف ). یکدیگر ...
-
جستوجو در متن
-
مصافحه کردن
لغتنامه دهخدا
مصافحه کردن . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (مص مرکب ) مصافحت . تصافح . دست دادن در هنگام ملاقات . (از یادداشت مؤلف ). دست یکدیگر را گرفتن برای اظهار دوستی : در وقت مصافحه آن درویش تاتکنی را مصافحه نکردند. (انیس الطالبین ص 135).
-
مصافحه
لغتنامه دهخدا
مصافحه . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِمص ) مصافحة. مصافحت . دست یکدیگر را گرفتن از روی دوستی و صداقت و تکان دادن دست و روی هم را بوسیدن . (ناظم الاطباء). دست همدیگر را گرفتن به وقت ملاقات ، و این قایم مقام معانقه است . (غیاث ).
-
معاهدت
لغتنامه دهخدا
معاهدت . [ م ُ هََ / هَِدَ ] (از ع ، اِمص ) معاهدة. عهد کردن : و بر این معنی مصافحت و معاهدت فرمود و قبول کرد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 98). و هر آنچه به سمع جمع رسیده بود، به بصر بصیرت مشاهده کردند و تشدید معاقدت ایمان و تجدید معاهدت بر مبانی ایم...
-
مصافحة
لغتنامه دهخدا
مصافحة. [ م ُ ف َ ح َ ] (ع مص ) دست یکدیگر را گرفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).دست کسی را گرفتن . (ناظم الاطباء). دست یکدیگر را گرفتن در سلام . (تاج المصادر بیهقی ). تصافح . دست به یکدیگر دادن . دست دادن . (یادداشت مؤلف ). یکدیگر ...
-
خانقاه
لغتنامه دهخدا
خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ مرکب ) مکان بودن مشایخ و درویشان . معرب «خانگاه » و مرکب از «خانه » و «گاه » است . نظیر: «منزلگاه » و «مجلس گاه » فارسیان بسکون «نون » نیز استعمال کنند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) . خانه ای که درویشان و مشایخ در آن...