کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصارعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصارعت
/mosāre'at/
معنی
۱. با هم کشتی گرفتن.
۲. کشتیگیری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. زورآزمایی، کشتی، کشتیگیری
۲. کشتی گرفتن، مصارعه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصارعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. زورآزمایی، کشتی، کشتیگیری ۲. کشتی گرفتن، مصارعه
-
مصارعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ عَ) [ ع . مصارعة ] (مص ل .) با هم کُشتی گرفتن .
-
مصارعت
لغتنامه دهخدا
مصارعت . [ م ُ رَ / رِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) کشتی گیری و جهد و کوشش بر به زمین افکندن حریف . (ناظم الاطباء). کشتی کردن و با هم یکدیگری را بر زمین کوفتن . (غیاث ) کشتی گرفتن : آن روز تا آخر بر مصارعت و قراع بودند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). پسر... گفته ب...
-
مصارعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مُصارَعَة] [قدیمی] mosāre'at ۱. با هم کشتی گرفتن.۲. کشتیگیری.
-
واژههای همآوا
-
مسارعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شتاب، تعجیل، سرعت ۲. سبقت ۳. شتافتن، شتاب کردن، تندشتافتن ۴. بریکدیگر پیشی گرفتن
-
مسارعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ عَ) [ ع . مسارعة ] (مص ل .) شتاب کردن ، بر یکدیگر پیشی گرفتن .
-
مسارات
لغتنامه دهخدا
مسارات . [م ُ سارْ را ] (ع اِ) ج ِ مُسارّة. راز گفتن . در گوشی گفتن : به قاضی سرخس که خویش او بود مسارات می فرستاد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به مسارة شود.
-
مسارعت
لغتنامه دهخدا
مسارعت . [ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) مسارعة. با هم شتابی و جلدی نمودن . (غیاث ). شتافتن . سرعت گرفتن . عجله کردن . تعجیل . و رجوع به مسارعة شود : پانصدهزار دینار بباید داد و چوب باز خرید و اگر نه فرمان را به مسارعت پیش روید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 160). فر...
-
مسارعة
لغتنامه دهخدا
مسارعة. [ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) مسارعت . شتافتن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ) (دهار). سرعت گرفتن . (اقرب الموارد). با کسی شتافتن . (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی ). شتافتن و با هم شتابی و جلدی نمودن . (آنندراج ). || شتابانیدن . (المصادر زوزنی ) (ده...
-
مصارعة
لغتنامه دهخدا
مصارعة. [ م ُ رَ ع َ] (ع مص ) کشتی گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی کشتی گرفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). کشتی کردن با هم و همدیگر را بر زمین کوفتن . (آنندراج ). و رجوع به مصارعت و مصارعه و کُشتی شود.
-
مسارعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسارَعة] [قدیمی] mosāre'at ۱. شتاب کردن؛ شتافتن.۲. بر یکدیگر پیشی گرفتن.
-
جستوجو در متن
-
کشتی
واژگان مترادف و متضاد
زورآزمایی، گلاویزشدن، مصارعت
-
کشتی گیری
لغتنامه دهخدا
کشتی گیری . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) عمل کُشتی گیر. مصارعت . (ناظم الاطباء).