کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مصادر
/masāder/
معنی
= مَصدر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصادر
فرهنگ فارسی معین
(مَ دِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مصدر.
-
مصادر
لغتنامه دهخدا
مصادر. [ م َ دِ ] (ع اِ) ج ِ مصدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به مَصْدَر شود.
-
مصادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مصدر] (ادبی) masāder = مَصدر
-
جستوجو در متن
-
اعرام
لغتنامه دهخدا
اعرام . [ اِ ] (ع مص ) درویش شدن . (مصادر زوزنی ).
-
اعشاق
لغتنامه دهخدا
اعشاق . [ اِ ] (ع مص ) عاشق شدن . (مصادر زوزنی ).
-
غموس
لغتنامه دهخدا
غموس . [ غ ُ ] (ع مص ) فروشدن . (مصادر زوزنی ). غایب و ناپدید شدن . غمس النجم ؛ غاب . (اقرب الموارد). || به آب فروشدن . (مصادر زوزنی ).
-
رصود
لغتنامه دهخدا
رصود. [ رُ ] (ع مص ) بجایی مقیم شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || چشم داشتن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52). || راه نگاه داشتن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جر...
-
شأف
لغتنامه دهخدا
شأف . [ ش َءْف ْ ] (ع مص ) دشمن شدن . (مصادر زوزنی ص 390). رجوع به شآفه و شأفه در این معنی شود. || بجکیدن بن ناخن . (مصادر زوزنی ص 390). || ریش بر آمدن از کف پای . (مصادر زوزنی ص 390). رجوع به شآفة و شأفه شود.
-
اناره
لغتنامه دهخدا
اناره . [ اِ رَ ] (ع = انارة، مص ) مأخوذ از تازی ، روشن شدن . (مصادر زوزنی ). || روشن کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اضائه . تبیین . ایضاح . (یادداشت مؤلف ). || جامه را علم زدن . (مصادر زوزنی ). جامه را علم کردن . || شکوفه بیاوردن . (ت...
-
بلا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (پیش .) بی ، بدون : این کلمه بر سر اسماء و مصادر عربی درآید مانند: بلاتردید، بلاتشبیه .
-
رث
لغتنامه دهخدا
رث . [ رَث ث ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . (مصادر اللغة زوزنی ).
-
رحس
لغتنامه دهخدا
رحس . [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن ابر. || تهدید کردن . (مصادر اللغة زوزنی ).
-
اعریراق
لغتنامه دهخدا
اعریراق . [ اِ ] (ع مص ) ریزان شدن اشک . (مصادر زوزنی ).
-
اعضاف
لغتنامه دهخدا
اعضاف . [ اِ ] (ع مص ) سخت تاریک شدن شب . (مصادر زوزنی ).